علوم اجتماعی
مسعود زارع مهرجردی؛ علی یوسفی؛ سعیده میرابی
چکیده
بنیانهای نظری فوکو بارها با چرخشهای قابلتوجهی همراه بوده است، اما آنچه تقریباً همۀ شارحان فوکو برسر آن اتفاقنظر دارند، تقسیمبندی دوگانۀ دیرینهشناسیـ تبارشناسی که بهنوعی مکمل یکدیگر بهحساب میآیند یا تقسیمبندی سهگانۀ دیرینهشناسی ـ تبارشناسی ـ اخلاق است. در این نوشتار، دیرینهشناسی فوکو با رویکردی ...
بیشتر
بنیانهای نظری فوکو بارها با چرخشهای قابلتوجهی همراه بوده است، اما آنچه تقریباً همۀ شارحان فوکو برسر آن اتفاقنظر دارند، تقسیمبندی دوگانۀ دیرینهشناسیـ تبارشناسی که بهنوعی مکمل یکدیگر بهحساب میآیند یا تقسیمبندی سهگانۀ دیرینهشناسی ـ تبارشناسی ـ اخلاق است. در این نوشتار، دیرینهشناسی فوکو با رویکردی فرانظری و براساس یک مدل تلفیقی موردبررسی و نقد قرار گرفته است. این مدل منتخبی از منطق فرانظری ریتز مشتملبر تحلیل برونی ـ اجتماعی، درونی ـ اجتماعی، برونی ـ فکری و درونی فکری نظریه و برنامۀ پژوهش نظری چلبی مشتملبر چهار عنصر تحلیلی نظریه شامل لوازم ساخت نظریه، دامنۀ مدعیات نظری، کارکردهای نظریه، و ساخت نظری است. نتایج تحلیل فرانظری نشان میدهد که دیرینهشناسی، هرچند کمتر از تبارشناسی موردتوجه پژوهشگران قرار دارد، علاوهبراینکه یک رویکرد نظری کارآمد برای پژوهشهای تاریخی جامعهشناختی است و نگاهی متفاوت به جامعه، تاریخ، دانش، و معرفت را ترسیم میکند، رویکردی روششناختی با دستورالعملها و قوانین مجزا و با ساختاری سیال و منعطف نیز هست که میتواند در پژوهشهای تاریخی جامعهشناختی بهطور مؤثری مورداستفاده قرار گیرد و بدانها پویایی ببخشد. از مهمترین نقدهای وارده بر دیرینهشناسی میتوان به مغفولگذاشتن پیچیدگیهای سیاسی و تاریخی؛ ناکامی دیرینهشناسی دانش بهعنوان سوژۀ جانشینی برای شناختشناسی؛ خلأ فلسفی و امتناع از جستوجوی منبعی معنیدار که براساس آن انسان بتواند تعین تاریخی پراکندۀ خودش را از درون آن بازیابد.