هنر
جلال محدثی؛ هادی ندیمی
چکیده
سخن از نسبت معماری و دین سابقهای آشنا در ایران معاصر خصوصاً در نظرورزیهای حوزۀ هنر، شهر، و معماری اسلامی دارد. تبار این ادبیات، پشتگرم به میراثی انباشته درطول سالیان، به پژوهشهایی با رویکرد تاریخنگارانه میرسد. این تبار در سیر تاریخی شکلگیری خود، در گذرگاههایی نقادانه، متحول شده است. این گذرگاهها را در چهار دستۀ ...
بیشتر
سخن از نسبت معماری و دین سابقهای آشنا در ایران معاصر خصوصاً در نظرورزیهای حوزۀ هنر، شهر، و معماری اسلامی دارد. تبار این ادبیات، پشتگرم به میراثی انباشته درطول سالیان، به پژوهشهایی با رویکرد تاریخنگارانه میرسد. این تبار در سیر تاریخی شکلگیری خود، در گذرگاههایی نقادانه، متحول شده است. این گذرگاهها را در چهار دستۀ نقد اصلاحگر، نقد تحولخواه، نقد روششناسانه، و نهایتاً نقد در موضع انکار و مخالفت میتوان قرار داد. با مرور مبانی و معیارهای این نگرشها میتوان بهاستقرا زمینههای بروز چالش و آسیب در نظرورزیهای حوزۀ هنر و شهر و معماری اسلامی را شناخت. از آن جمله میتوان به ابهام مفهومی، گوناگونی تلقیها، پیشفرض و پیشداوری، تعمیمهای ناروا، و... اشاره کرد. این مرور نقادانه و آسیبشناسانه، هرچند پسینی و گذشتهنگر است، گامی برای مواجهۀ سامانمند با گستردگی و گوناگونی دیدگاهها در ادبیات موضوع است. علاوهبرآن، شایسته است از منظری پیشینی نیز به مبادی و مبانی روششناسی این حوزه از نظرورزی توجهی دوباره کرد. بهنظر میرسد که روش پژوهش در نسبت هنر، شهر، معماری، و دین (بهفراخور سخن از «نسبت» و برپایۀ ماهیت چندرشتهای طرفین نسبت) ناگزیر از رویکرد بینارشتهای است؛ آنچه میتواند معیاری برای ارزیابی پژوهشهای گذشته و چراغ راهی برای پژوهشهای آینده باشد.