هنر
محمدرضا مریدی
چکیده
مطالعات منطقهای هنر مدرن و معاصر در سرزمینهای اسلامی طی دو دهۀ گذشته توسعه یافته است. در این مقاله، به مهمترین کتابها در این حوزۀ مطالعاتی پرداخته شده و این پرسش دنبال شده است که چه روشها و رویکردهایی در مطالعات منطقهای هنر مدرن و معاصر سرزمینهای اسلامی در پیش گرفته شده است؟ منابع در پنج دسته بررسی شدند: اول کتابهایی که ...
بیشتر
مطالعات منطقهای هنر مدرن و معاصر در سرزمینهای اسلامی طی دو دهۀ گذشته توسعه یافته است. در این مقاله، به مهمترین کتابها در این حوزۀ مطالعاتی پرداخته شده و این پرسش دنبال شده است که چه روشها و رویکردهایی در مطالعات منطقهای هنر مدرن و معاصر سرزمینهای اسلامی در پیش گرفته شده است؟ منابع در پنج دسته بررسی شدند: اول کتابهایی که هنر این منطقه را زیر مفهوم «هنر اسلامی مدرن» مطالعه کردهاند، دوم کتابهایی که هنر منطقه را زیر عنوان «هنر خاورمیانه» مطالعه میکنند، سوم کتابهایی که هنر اسلامی را زیر عنوان «هنر عرب» دنبال کردهاند، چهارم منابعی که به «هنر در مرزهای ملی» پرداختهاند و بر روایت ایرانی، عربی، و ترکی تأکید کردهاند، و پنجم کتابهایی که زیر عنوانهای کلیتر همچون «فرهنگ بصری اسلامی» به هنر مدرن در سرزمینهای اسلامی پرداختهاند. بررسی منابع نتایج زیر را بهدست آورد: اول، معرفی مهمترین کتابها و پژوهشگران در مطالعات هنر مدرن کشورهای اسلامی؛ دوم، مطالعۀ تطبیقی رویکردها و روشها در مطالعات منطقهای هنر اسلامی مدرن؛ سوم، تأکید بر چشمانداز فراملیگرا در مطالعات منطقهای، چراکه مطالعۀ هنر اسلامی مستلزم فرارفتن از روایتهای ملیگرایانه از هنر در کشورهای اسلامی است؛ چهارم، تأکید بر جنبههای کمترپرداختهشده در روشها و مطالعات انجامشده دربارۀ هنر مدرن و معاصر کشورهای اسلامی.
هنر
محمدرضا مریدی
چکیده
در کتاب تحولات تصویری ایران، تألیف سیامک دلزنده، مؤلف تلاش کرده است با گذر از تحلیلهای توصیفی به تبیین نظری از تحولات هنر ایران در نیمۀ اول قرن سیزدهم هجری شمسی دست یابد. مؤلف کوشیده است، فراتر از روایتهای خطی، به پادگفتمانهای مسلط نیز بپردازد. در این مسیر نیز به موفقیتهای قابلتوجهی دست یافته است؛ اما این تلاش قابلنقد ...
بیشتر
در کتاب تحولات تصویری ایران، تألیف سیامک دلزنده، مؤلف تلاش کرده است با گذر از تحلیلهای توصیفی به تبیین نظری از تحولات هنر ایران در نیمۀ اول قرن سیزدهم هجری شمسی دست یابد. مؤلف کوشیده است، فراتر از روایتهای خطی، به پادگفتمانهای مسلط نیز بپردازد. در این مسیر نیز به موفقیتهای قابلتوجهی دست یافته است؛ اما این تلاش قابلنقد است.مؤلف تأکید کرده که، برخلاف دیدگاه پسااستعماری، مسیر دیگری را در این کتاب دنبال کرده است و در نقد دیدگاه پسااستعماری که «فاعلیتهای منطقهای» را نادیده میگیرد، به جستوجوی عاملیتهای منطقهای در ایران پرداخته است. مؤلف با در مرکز قراردادن مفهوم «نظم نمایشگاهی» به عاملان بیرونی و عاملان داخلی که بازتولیدکنندۀ این نظم هستند پرداخته و شرح داده که چگونه این جریان بر هنر ایران غلبه یافته است. این دیدگاه ساختاری مؤلف را در مطالعۀ عاملیتهای داخلی محدود کرده است. ازهمینرو، توجه مؤلف به پادگفتمانها فاقد رویکرد تحلیلی است و متن به توصیف آثار و معرفی هنرمندان تقلیل یافته است. در این مقاله، مفصلبندیهای نظری کتاب موردنقد و تحلیل قرار خواهد گرفت. اگرچه نقدهایی بر کتاب وارد است، اما منابعی ازایندست میتوانند زمینه را برای نظریهپردازی دروننگر و درونزا پیرامون هنر ایران فراهم سازد.