چکیدهبرخی از اصحاب نظریۀ انتقادی جدید در تقابل با آلتوسریسم دهۀ 1960 مرحلۀ جدید اندیشۀ انتقادی را «گرامشیسم» خواندهاند. عناصر مهمی از اندیشههای گرامشی خاستگاه پارههای عمدهای از دگرگونیهای معرفتشناختی و نظری در نظریۀ سیاسی و نظریۀ اجتماعی از دهۀ 1960 به این سو بوده است. فکر گرامشیایی تطورات مهمی یافته و «چرخش ...
بیشتر
چکیدهبرخی از اصحاب نظریۀ انتقادی جدید در تقابل با آلتوسریسم دهۀ 1960 مرحلۀ جدید اندیشۀ انتقادی را «گرامشیسم» خواندهاند. عناصر مهمی از اندیشههای گرامشی خاستگاه پارههای عمدهای از دگرگونیهای معرفتشناختی و نظری در نظریۀ سیاسی و نظریۀ اجتماعی از دهۀ 1960 به این سو بوده است. فکر گرامشیایی تطورات مهمی یافته و «چرخش فرهنگی»ای که وی در مارکسیسم قرن بیستم ایجاد کرد در واقع پیشاتاریخِ شکلگیریِ جریانی است که نظریهپردازانش پسامارکسیسم میخوانند.بازخوانی متون اصلی یکی از ضرورتها و لوازم اصلی تحول در گفتمانهای ایرانیِ علوم انسانی است. بر همین اساس است که فضاهای آکادمیک و حوزههای روشنفکری خارج از آکادمی برای مواجهۀ تأملبرانگیزتر با آرا و مفاهیم نظریۀ انتقادی باید از شرحها و تحشیهها فراتر رود و به خوانش انتقادی خود متون کلاسیک اندیشه روی آورد. بر همین اساس، این نوشتار درصدد بازخوانیِ رئالیسمِ سیاسی گرامشی بر پایۀ پارهای از متون اصلی وی است. سنجش نسبت بین ماکیاوللی، مارکس، و سورل در رئالیسم سیاسی گرامشی، برای کشف مواضع وی دربارة دولت، قدرت، سوبژکتیویته، خشونت، حزب و بینالملل دوم میدانی فراهم میکند.