زبان و ادبیات فارسی
داود عمارتی مقدم
چکیده
نظریة نشانهشناسیِ گریماسی عمدتاً ازطریق نوشتههای دکتر حمیدرضا شعیری به فارسیزبانان معرفی شده است. این نظریه پیچیدگیهای خاصِ خود را دارد، اما شیوة معرفیِ این نظریه و مفاهیمِ بنیادین و مبانیِ روششناختیِ آن در حوزة زبان فارسی بهگونهای بوده است که نهتنها به ایضاح این پیچیدگی ها نینجامیده، بلکه خود بر تعقید و ابهام ...
بیشتر
نظریة نشانهشناسیِ گریماسی عمدتاً ازطریق نوشتههای دکتر حمیدرضا شعیری به فارسیزبانان معرفی شده است. این نظریه پیچیدگیهای خاصِ خود را دارد، اما شیوة معرفیِ این نظریه و مفاهیمِ بنیادین و مبانیِ روششناختیِ آن در حوزة زبان فارسی بهگونهای بوده است که نهتنها به ایضاح این پیچیدگی ها نینجامیده، بلکه خود بر تعقید و ابهام این حوزه افزوده است. در مقالة حاضر، با تأکید بر آخرین کتاب شعیری در این زمینه، یعنی نشانهمعناشناسیِ ادبیات: نظریه و روش تحلیل گفتمان ادبی (1395)، نشان داده خواهد شد که مهمترین عوامل ابهام حاکم بر نوشتههای مؤلف درباب نشانهشناسیِ گریماسی، عبارتاند از: 1. فقدان نگاه تاریخیِ مؤلف به نظریة نشانهشناسی، 2. آشفتگی در تعاریف، تقسیمبندیها و کاربرد اصطلاحات، و 3. کاربرد معادلهای فارسیِ نارسا برای اصطلاحات فنیِ نظریة نشانهشناسیِ گریماسی. مقاله با این جمعبندی به پایان خواهد رسید که مؤلف کتاب نتوانسته تصویر دقیقی از چگونگیِ کاربرد این نظریه و روش خاصِ آن در حوزة ادبیات بهدست دهد و مقدماتیترین پرسشهایی که هنگام کاربردِ نظریه و روشی خاص در بررسی و ارزیابیِ متون ادبی سر بر میآورند نه در کتاب موردنقد و نه در هیچیک از دیگر نوشتههای مؤلف پاسخ روشنی نگرفتهاند.