علوم سیاسی
مجمد علی توانا
چکیده
عبد الإله بلقزیز، فیلسوف مغربی (مراکشی)، در کتاب عرب و مدرنیته: پژوهشی در گفتمان مدرنیستها، شیوۀ مواجهۀ گفتمانهای فکری معاصر عربی (اصالت، اصلاحطلب و لیبرال) با مدرنیته را بررسی و این پرسش را طرح میکند که چرا این گفتمانها موفق نشدهاند راهی بهسوی مدرنیتۀ عربی بازکنند؟ از نظر بلقزیز مشکل اصلی به چهارچوب نظری این گفتمانها ...
بیشتر
عبد الإله بلقزیز، فیلسوف مغربی (مراکشی)، در کتاب عرب و مدرنیته: پژوهشی در گفتمان مدرنیستها، شیوۀ مواجهۀ گفتمانهای فکری معاصر عربی (اصالت، اصلاحطلب و لیبرال) با مدرنیته را بررسی و این پرسش را طرح میکند که چرا این گفتمانها موفق نشدهاند راهی بهسوی مدرنیتۀ عربی بازکنند؟ از نظر بلقزیز مشکل اصلی به چهارچوب نظری این گفتمانها بازمیگردد. این چهارچوب بر 1. تعریف مکانیکی از رابطۀ خود و دیگری، 2. نگرش خطی به تاریخ، و 3. فهم سطحی از مدرنیته مبتنی است. درمقابل بلقزیز گفتمان عقلگرایی انتقادی را جایگزین مناسبتری برای آن گفتمانها میداند، زیرا بر دیالکتیک و نقد درونی خود و دیگری، نگرش غیرخطی به تاریخ، فهم فرهنگی از مدرنیته، دوری از مطلقگرایی، و امکان ترکیب عقل غربی و عقل اسلامی مبتنی است. اما بهنظر میرسد راهحل بلقزیز همچنان دارای دو مشکل بنیادین است: 1. مفروضگرفتن مطلوبیت و گریزناپذیری (حتمیت) مدرنیته، 2. فقدان نظام معرفتی و روششناسی ناب بومی برای گذار به پیشرفت.
علوم سیاسی
محمد علی توانا
چکیده
کتاب مفهوم شهروندی از شهروندی لیبرال بهمنزلة الگوی مناسب عصر مدرن درمقابل شهروندی جماعتگرا دفاع میکند. رویکرد کتاب عمدتاً فلسفی است. در این کتاب شهروندی بیشتر بهمثابة یک مفهوم نظری و نه یک پدیدة اجتماعی ـ تاریخی در نظر گرفته شده است. کتاب استدلال میکند: شهروندی لیبرال با شناسای برابری، آزادی، و فردیت روابط انسان مدرن با ...
بیشتر
کتاب مفهوم شهروندی از شهروندی لیبرال بهمنزلة الگوی مناسب عصر مدرن درمقابل شهروندی جماعتگرا دفاع میکند. رویکرد کتاب عمدتاً فلسفی است. در این کتاب شهروندی بیشتر بهمثابة یک مفهوم نظری و نه یک پدیدة اجتماعی ـ تاریخی در نظر گرفته شده است. کتاب استدلال میکند: شهروندی لیبرال با شناسای برابری، آزادی، و فردیت روابط انسان مدرن با جامعهاش را برمبنای عضویت داوطلبانه، حقوق مدنی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مسئولیتها (وظایف قانونی و تعهدات اخلاقی)، و مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی تنظیم کرده است، درحالیکه شهروندی جماعتگرا با تأکید بر موقعیت اجتماعی افراد هویت جمعی آنان را بر حقوق فردیشان برتری میدهد که نتیجة آن شکلگیری یک نظام سیاسی توتالیتر و سرکوبگر است. نویسنده نگرش انتزاعی و خوشبینانه درمورد شهروندی لیبرال در پیش گرفته است و درعینحال شهروندی جماعتگرا را با الگوی حاکم بر رژیمهای توتالیتر اشتباه گرفته است. چه اینکه شهروندی جماعتگرا میکوشد شهروند را در بستر اجتماعیاش جای دهد و یادآوری کند هیچ الگویی جهانشمول برای شهروندی وجود ندارد.