نزدیک به سه دهه است که بشر معاصر بار دیگر بهسراغ سؤالات سابق جامعة خویش در فلسفة حقوقی رفته است که از قدمت طرح منسجم آن حداقل بیش از سه هزار سال میگذرد. محققان معاصر بهسبک تبار یونانی این دانش، در عرصة فلسفۀ حقوق، خواسته یا ناخواسته، متوجه مسئلهایکلیدی شدهاند که به تولید ادبیاتی غنی اما همچنان مبهم و ذهنیدرتسهیل دسترسیهمگان ...
بیشتر
نزدیک به سه دهه است که بشر معاصر بار دیگر بهسراغ سؤالات سابق جامعة خویش در فلسفة حقوقی رفته است که از قدمت طرح منسجم آن حداقل بیش از سه هزار سال میگذرد. محققان معاصر بهسبک تبار یونانی این دانش، در عرصة فلسفۀ حقوق، خواسته یا ناخواسته، متوجه مسئلهایکلیدی شدهاند که به تولید ادبیاتی غنی اما همچنان مبهم و ذهنیدرتسهیل دسترسیهمگان به صلح و دستیابی عموم بهبرابری منجر شده است. فلسفة حقوق کنونی نزدیک به نیم قرن است که بازهم از «عدالت» سخن میگوید؛ بحثی که نه قدیم است، نه جدید. در نظر، عمری به قدمت عمر عالم و آدم دارد اما در عمل، جنینی سخت نارس است. فلسفة حقوق در ایران نیز همچون قایقی سبکوزن بر پهنة دریای مسائل فلسفةحقوق درجهان حاضردرحال دوران است؛ و دور نیست تا یا موجی سهمگین بهکلی بنیان او را براندازد، یا باز به امید اصلاح، طرحی نو در قالبش دراندازد. مقالة حاضر تفسیری بر همین وضعیت فلسفة حقوق در ایران امروز است. اما در این مختصر قصد دارد تا تحلیل خویش را براساس مطالعة موردی اثری گرانسنگ در فلسفة حقوق فارسی زبانان رقم زند. با مفروضقلمدادکردن الگو، نوشتار حاضر بر این فرضیه استوار است که کتاب فلسفة حقوق: تعریف و ماهیت حقوق (کاتوزیان، 1385) نوشتهای درخور توجه در این حوزه است، از آن روی که زبانی دوگانه در محتوا دارد.