نویسنده در این مقاله میکوشد با ارائة تبیین درست و انضمامیتر از واسازی دریدا و الزامهای معرفتی و روششناختی آن، به نارسایی عمدهای در فضای نقد متون ادبی ایران اشاره کند و آن شتابزدگی در کاربست نظریهها و روشهای جدید نقد ادبی اروپایی در ایران است. کتاب مجتبی گلستانی نیز در ذیل این نارسایی نقد شده است. بدین ترتیب، مقاله نشان ...
بیشتر
نویسنده در این مقاله میکوشد با ارائة تبیین درست و انضمامیتر از واسازی دریدا و الزامهای معرفتی و روششناختی آن، به نارسایی عمدهای در فضای نقد متون ادبی ایران اشاره کند و آن شتابزدگی در کاربست نظریهها و روشهای جدید نقد ادبی اروپایی در ایران است. کتاب مجتبی گلستانی نیز در ذیل این نارسایی نقد شده است. بدین ترتیب، مقاله نشان میدهد که در فهم، تبیین، و نقد و بررسی آثار نویسندگان معاصر ایران باید پیش از هرچیز با آنها گفتوگو کرد تا از این راه درک فاصله میان جهان خواننده و متن برای خواننده شکل خاص خود را بگیرد. اما نویسندة کتاب عمداً در مقام پژوهشگر همچون سوژة مدرن متون آل احمد را به موضوعات برنامة پژوهشی خود تبدیل کرده و نتوانسته است با متن ارتباط برقرار کند. در این مقاله عمدتاً روند ابژهشدن متنها در کتاب موردنقد باز شده است. نتیجة حاصل از این بررسی نقد آثار کسانی مانند آل احمد، شاملو، شریعتی، و نیما تابعی از شرایط تاریخی و کنشگری آنهاست که باید بهصورت انضمامی و متوازن پی گرفته شود.
اسپریگنز در کتاب «فهم نظریههای سیاسی» بین علم سیاست و نظریه سیاسی تفکیک قایل میشود بحرانها و مشکلات در قلمرو سیاست آمریکایی صاحبنظران شبیه به او را به این امر سوق میدهد که عملزدگی افراطی در سیاست امریکایی باعثشده تا سیاست از غایت اصلی خود که مدیریت امر و خیر عمومی است، دور افتد. این مساله، انگیزهای برای نوشتن این مقاله ...
بیشتر
اسپریگنز در کتاب «فهم نظریههای سیاسی» بین علم سیاست و نظریه سیاسی تفکیک قایل میشود بحرانها و مشکلات در قلمرو سیاست آمریکایی صاحبنظران شبیه به او را به این امر سوق میدهد که عملزدگی افراطی در سیاست امریکایی باعثشده تا سیاست از غایت اصلی خود که مدیریت امر و خیر عمومی است، دور افتد. این مساله، انگیزهای برای نوشتن این مقاله شد. تا نشان دهیم که در کنار سهم بالای علم سیاست در تحلیل و شناخت سیاست عملی، سهم نظریه سیاسی نیز دیده و این مدعا تبیین شودکه نظریه سیاسی برای اسپریگنز اگرچه جایگزین علم سیاست نمیشود؛ بهصورت زیربنایی مسئولیتهای سیاست را در نسبت با غایات و آرمانهای کلاسیکهای اندیشه سیاسی غرب دوباره طراحی میکند .روش این مقاله تبیینی و براساس الگوی نویسنده کتاب یعنی تمرکز بر منطق درونی در نظریه سیاسی و نیز تبیین مفهوم «نسبت» بهعنوان مقوله واجد دو طرف مستقل و متضمن شاخصهای درونی امر رابطه است .نتیجه این که خصلت عملزدگی سیاست گاه غایت اصلی آن را که پیگیری خیر عمومی است، از دسترس سیاست عملی خارج میکند. نظریه سیاسی میتواند با داشتن سویههای تشخیصی، انتقادی و کارکرد انضمامی سیاست را به فراموشی امر عمومی زینهار بدهد و متفکران را به چارهجویی پیوسته فرا بخواند.