علوم سیاسی
مرتضی بحرانی
چکیده
این مقاله به نقد و بررسی کتاب مفهوم نقد در نهضتهای تجددخواه جهان عرب؛ با نگاهی به نظریههای مدرنیته و پسامدرنیته میپردازد. مؤلف قصد دارد تا مفهوم و پدیدۀ نقد را بهبحث بگذارد، اما فراموش میکند که نقد یک کنش مدرن است. درنتیجه، دچار سنتگرایی و پستمدرنیسمی میشود که یکی مانع نقد است و دیگری مخل نقد. باوجود گزارههایی ...
بیشتر
این مقاله به نقد و بررسی کتاب مفهوم نقد در نهضتهای تجددخواه جهان عرب؛ با نگاهی به نظریههای مدرنیته و پسامدرنیته میپردازد. مؤلف قصد دارد تا مفهوم و پدیدۀ نقد را بهبحث بگذارد، اما فراموش میکند که نقد یک کنش مدرن است. درنتیجه، دچار سنتگرایی و پستمدرنیسمی میشود که یکی مانع نقد است و دیگری مخل نقد. باوجود گزارههایی از این کتاب که امید به پیشرفت را تداعی میکنند، مؤلف گرفتار گذشتهگرایی سنتگرایانه و دلمشغول تفنن پستمدرنیستی است. این دو عامل باعث شده است که مؤلف نقد را مربوط به قلمرو فلسفۀ آگاهی بداند. گویی، اگر اعراب در ذهنیت خود به مرحلۀ نقادی برسند، جوامع آنها نیز پیشرفت میکند. این تناقضات بهویژه در آنجا خود را نشان میدهند که مؤلف درعمل به ارزشهای مدرن (آزادی، شادی، و انسجام) اهمیتی قائل نمیشود. هر پژوهشی درباب نقد که قدردان نتایج عملی مدرنیته نباشد، نمیتواند پژوهشی جدی و صادقانه تلقی شود. این نکته محور بررسی کتاب در این مقاله است. نویسندۀ مقالۀ حاضر برای اینکه این اختلال در شناخت را بهنقد بکشاند، با روش هرمنوتیک سوءظن کتاب را موردبررسی قرار داده است.
علوم سیاسی
مرتضی بحرانی
چکیده
این مقاله بر بنیاد نقد و بررسی کتاب سوسیالیسم، ایدۀ شکستخوردهای که هرگز نمیمیرد (اثر کریستین نیمیتز) تألیف شده است. در جایی که نیمیتز بر آن است که ایدۀ سوسیالیسم بهرغم شکستهای پیاپیاش هنوز زنده است، من بر آنم که مسئلۀ مرگ یا زندهبودن «ایده»ها نیست. پدیدارهای ذهنی انسان شامل ایدهها، احکام، و ارادهها هستند. ایدهها ...
بیشتر
این مقاله بر بنیاد نقد و بررسی کتاب سوسیالیسم، ایدۀ شکستخوردهای که هرگز نمیمیرد (اثر کریستین نیمیتز) تألیف شده است. در جایی که نیمیتز بر آن است که ایدۀ سوسیالیسم بهرغم شکستهای پیاپیاش هنوز زنده است، من بر آنم که مسئلۀ مرگ یا زندهبودن «ایده»ها نیست. پدیدارهای ذهنی انسان شامل ایدهها، احکام، و ارادهها هستند. ایدهها هیچگاه نمیمیرند؛ خواه ایدۀ سوسیالیسم باشد یا ایدۀ خدا یا اژدهای هفتسر. مسئلۀ اصلی درستی یا نادرستی ارادههای انسانی است. بر این اساس، من تلاش کردهام تا بهشیوۀ پدیدارشناسی انتقادی پدیدار کنم که سوسیالیسم یک ارادۀ معطوف به شکست است. هزار بار دیگر هم که تکرار و تجربه شود، چیزی جز شکست را محقق نخواهد کرد. درمقابل و برطبق تجربۀ تاریخی، این لیبرال سرمایهداری است که ارادههای درست و معطوف به پیشرفت را پیشروی ما نهاده است. برای ما که در فرایند پیشرفت گام نهادهایم، حکم اخلاقی این است که وسوسههای سوسیالیستیک معطوف به توزیع برابر را کنار نهیم. آغاز پیشرفت ما گامنهادن در مسیر تولید است. تولید و تبادل سرمایه عبارت اخرای گردش آزاد و حق آزادی است. تنها با این حق است که میتوانیم خود را محقق کنیم.
علوم سیاسی
مرتضی بحرانی
چکیده
آیندۀ تاریخ ایران تا حد زیادی در گرو روایتی است که ما از گذشتۀ آن ارائه میکنیم. این روایت میتواند رو به آزادی و مسئولیتپذیری باشد و نیز میتواند نوعی گذشتهگرایی را بر ما تحمیل کند که ما را از پیشرفت بازدارد. هر دو روی سکه حی و حاضرند. بسته به اینکه ما چه رویکردی و چه ارزشی را مدنظر داشته باشیم، آیندۀ گذشتۀ ایران نیز متفاوت خواهد ...
بیشتر
آیندۀ تاریخ ایران تا حد زیادی در گرو روایتی است که ما از گذشتۀ آن ارائه میکنیم. این روایت میتواند رو به آزادی و مسئولیتپذیری باشد و نیز میتواند نوعی گذشتهگرایی را بر ما تحمیل کند که ما را از پیشرفت بازدارد. هر دو روی سکه حی و حاضرند. بسته به اینکه ما چه رویکردی و چه ارزشی را مدنظر داشته باشیم، آیندۀ گذشتۀ ایران نیز متفاوت خواهد بود. نگارنده در این مقاله، ضمن بررسی و نقد کتاب وزارت و دیوانسالاری ایرانی در عصر اسلامی (تألیف صادق سجادی)، باتوجهبه رویکرد مؤلف در اعتباربخشی به گذشته، به نقد تاریخ دیوانسالاری پرداختهام و ملاحظاتی چند را، بهنحو انتقادی و با رویکرد هرمنوتیک، بیان کردهام. از نظر من، آیندۀ پیشرفت ایران قبل از هرچیز در گرو تهافت دیوانسالاری آن است. این دیوانسالاری، بهجای نظم و کارآمدی و شفافیت، به پوشانندگی میانجامد. این آینده است که چراغ راه گذشته است.