این مقاله کتاب روایتپژوهی درزمانی: سنجش روشهای قصهگویی و داستاننویسی در فارسی را از حیث شکل و محتوا مرور، بررسی، و نقد میکند. ابتدا، فصلهای اصلی کتاب مرور میشوند و سپس، مطالب و موضوعات هر فصل در پرتو رویکردهای نقد و نظریۀ روایتشناسی جداگانه بررسی و تحلیل میشوند. نویسنده در فصل اول، بحث متالپسس را بررسی میکند، لیکن ...
بیشتر
این مقاله کتاب روایتپژوهی درزمانی: سنجش روشهای قصهگویی و داستاننویسی در فارسی را از حیث شکل و محتوا مرور، بررسی، و نقد میکند. ابتدا، فصلهای اصلی کتاب مرور میشوند و سپس، مطالب و موضوعات هر فصل در پرتو رویکردهای نقد و نظریۀ روایتشناسی جداگانه بررسی و تحلیل میشوند. نویسنده در فصل اول، بحث متالپسس را بررسی میکند، لیکن در معرفی این مفهوم چندان دقیق عمل نمیکند. در فصل دوم نیز روایتگردانی و انواع آن را برمیشمرد، لیکن معیاری برای دستهبندیهای خود ارائه نمیکند. در فصل سوم، ضمیر دومشخص را بررسی میکند، لیکن زبان مبهم نوشتار درک خواننده را از این فصل کمرنگ میکند. در فصل آخر، کانونیشدگی فرضی را بررسی میکند که در تبیین آن بهخوبی عمل میکند. در فرایند بررسی مطالب، ضمن تقدیر از تلاشهای نویسنده در ارائة اثری درخور تأمل، نکاتی له و علیه ادعاهای نویسنده ارائه شده و درپایان، پیشنهادهایی برای بهترشدن کیفیت کتاب ارائه میشود.
روایتشناسی رویکردی نو در مطالعۀ ادبیات داستانی است و درپی یافتن دستور زبان داستان، کشف زبان روایت، نظام حاکم بر انواع روایی، و ساختار آنهاست. نظریۀ روایت در دهۀ اخیر در مطالعۀ انواع مختلف ادبی با اقبال قابلتأملی مواجه بوده است. جستار حاضر، با مطالعۀ موردی در الگوی ارائهشده در قالب 31 خویشکاری و هفت کنشگر ارائهشده ...
بیشتر
روایتشناسی رویکردی نو در مطالعۀ ادبیات داستانی است و درپی یافتن دستور زبان داستان، کشف زبان روایت، نظام حاکم بر انواع روایی، و ساختار آنهاست. نظریۀ روایت در دهۀ اخیر در مطالعۀ انواع مختلف ادبی با اقبال قابلتأملی مواجه بوده است. جستار حاضر، با مطالعۀ موردی در الگوی ارائهشده در قالب 31 خویشکاری و هفت کنشگر ارائهشده در کتاب ریختشناسی قصههای پریان اثر ولادیمیر پراپ، پژوهشهای انجامشده را، اعم از پایاننامه و مقاله، با رویکرد تحلیلی بررسی کرده است و آسیبهایی را که از رهگذر کاربست این نظریه متوجۀ تحقیقها و پژوهشهای انجامشده بوده است، از نظرگاه تطابق یا عدم تطابق نظریه با متن، عدم درک درست از روایت، و ... مطالعه کرده است. حاصل پژوهش نشان میدهد اگرچه نظریۀ پراپ در حوزۀ متون روایی با زیرساخت عامیانه (فولکلوریک) یکی از مهمترین تلاشهایی است که تاکنون برای فهم کارکردها در ادبیات داستانی انجام گرفتهاست، لازم است متناسب با متن و با توجه به مقتضیات جامعۀ موردمطالعه جرحوتعدیلهایی در الگوی ارائهشده صورت گیرد. حاصل سخن اینکه بومیسازی این نظریه و نظریههای مشابه در حوزۀ روایتشناسی از ضروریات پژوهش در متون داستانیـ روایی است و بدون توجه به این امر بسیاری از تحقیقات و پژوهشهای انجامشده ازنظرِ صحت یا سقمِ نتایج بهدستآمده با تردید و ابهامهای متعددی همراه خواهد بود.