ارتباط توسعۀ مالی و نابرابری یکی از موضوعاتی است که مطالعات نظری و تجربی زیادی دربارة آن انجام شده است، اما هنوز در این خصوص بین نظریهپردازان اقتصادی اجماعنظر وجود ندارد. در ایران، مطالعات زیادی درخصوص ارتباط توسعۀ مالی و نابرابری انجام شده است که عمدتاً در چهارچوب فرضیۀ ارتباط غیرخطی گرینوود و جوانویچ (1991) یا فرضیۀ ...
بیشتر
ارتباط توسعۀ مالی و نابرابری یکی از موضوعاتی است که مطالعات نظری و تجربی زیادی دربارة آن انجام شده است، اما هنوز در این خصوص بین نظریهپردازان اقتصادی اجماعنظر وجود ندارد. در ایران، مطالعات زیادی درخصوص ارتباط توسعۀ مالی و نابرابری انجام شده است که عمدتاً در چهارچوب فرضیۀ ارتباط غیرخطی گرینوود و جوانویچ (1991) یا فرضیۀ ارتباط خطی منفی بوده است و محققان بسته به تعداد مشاهدات، نوع مشاهدات، و شکل تابعی مورداستفاده نتایج متفاوتی در تأیید یکی از این فرضیهها بهدست آوردهاند. از اواخر دهۀ 1990، ادبیات نظری توسعۀ مالی و نابرابری دچار تحولات جدی شده است و نظریهپردازان اقتصادی کانالهای جدیدی را برای اثرگذاری توسعۀ مالی بر نابرابری معرفی کردهاند که عمدتاً در مطالعات انجامشده در ایران موردتوجه واقع نشده است. در این مقاله تلاش میشود، ضمن ارائۀ نقدهای وارده بر مبانی نظری مطالعات انجامشده در ایران، برخی از مهمترین رویکردهای جدید ارائهشده درخصوص ارتباط توسعۀ مالی و نابرابری بهصورت اجمالی ارائه شود.