زبان و ادبیات عربی
هادی رضوان
چکیده
برخلاف بسیاری از مطالعات در حوزۀ نحو عربی، پژوهشهای علی أبوالمکارم از جایگاه ویژهای برخوردارند. او در آثارش سعی کرده است تا با مطالعهای روشمند تاریخ نحو عربی را بهشکلی کلی و جامع موردمطالعه قرار دهد. کتاب أصول التفکیر النحوی از مهمترین این آثار است که مؤلف در آن از مشکلات پیشروی مطالعات نحو عربی سخن گفته و درپی آن بوده است ...
بیشتر
برخلاف بسیاری از مطالعات در حوزۀ نحو عربی، پژوهشهای علی أبوالمکارم از جایگاه ویژهای برخوردارند. او در آثارش سعی کرده است تا با مطالعهای روشمند تاریخ نحو عربی را بهشکلی کلی و جامع موردمطالعه قرار دهد. کتاب أصول التفکیر النحوی از مهمترین این آثار است که مؤلف در آن از مشکلات پیشروی مطالعات نحو عربی سخن گفته و درپی آن بوده است تا با بازسازی روشهای کلاسیک مطالعات نحو عربی عناصر سلبی و ایجابی آن را از هم بازشناسد. نویسنده در این مقاله با مطالعۀ این کتاب به این نتایج رسیده است: نویسنده، با بازشناسی قیاس لغوی و استقرایی از قیاس ارسطویی، عمدهترین مشکل آموزش نحو عربی را تأثیرپذیری از حکمت یونان دانسته و کوشیده است تا بهترین شیوه در آموزش نحو عربی را ارائه دهد که مناسب عصر حاضر نیز است. بهنظر او، با رهایی از قواعد پیچیدۀ ناشی از سیطرۀ فلسفۀ ارسطو و بازگشت به روش طبیعی یادگیری نحو براساس رویکرد نحویان دوران استقرا زمینه را برای احیای قواعد آسان و طبیعی در یادگیری زبان مهیا میکند. این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی فصلها و عناوین مختلف کتاب را موردمطالعه قرار میدهد.
زبان و ادبیات عربی
یدالله رفیعی؛ رعنا عبدی
چکیده
اختلافات فراوان میان دو مکتب نحوی بصره و کوفه باعث شد تا برای نحو همچون فقه و کلام علمی پدید آید و پژوهشگران این حوزه ازطریق آن استنباط احکام نحوی را دریابند که آن را «أصولالنحو» یا «عللالنحو» نامیدهاند. ابنسراج ازجمله کسانی است که در کتاب الأصول فی النحو به این علم پرداخته است. بسط ...
بیشتر
اختلافات فراوان میان دو مکتب نحوی بصره و کوفه باعث شد تا برای نحو همچون فقه و کلام علمی پدید آید و پژوهشگران این حوزه ازطریق آن استنباط احکام نحوی را دریابند که آن را «أصولالنحو» یا «عللالنحو» نامیدهاند. ابنسراج ازجمله کسانی است که در کتاب الأصول فی النحو به این علم پرداخته است. بسط و تفصیل او در بابها و فصلهای این کتاب بر ذهن دریابندۀ این دانشمند بزرگ دلالت دارد و بیانگر آن است که وی حق مطلب را در بیان و باببندی علم نحو و تاحدی در علم اصول نحو ادا کرده است. مقالۀ حاضر با شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی روش ابنسراج را در کتابش بررسی کرده است. مهمترین یافتههای این پژوهش نمایانگر آن است که این کتاب نظمی منطقی دارد و ابنسراج در آن افزونبر بهدستدادن نظرهای نوین، اصول دو مکتب بصری و کوفی را بهگونهای معقول درهمآمیخته است. او در بهرهگیری از آثار پیش از خود به تقلید صرف نپرداخته، بلکه پیوسته تلاش کرده است تا مطلبی نو بر یافتههای پیشین بیفزاید. اهمیت این موضوع در آن است که تاکنون پژوهشی دربارۀ ابنسراج و کتابش به پارسی مشاهده نشده و پژوهشگران این حوزه در عصر حاضر به علم اصول توجهی نکردهاند.