مدیریت و سیاستگذاری
یعقوب مهارتی؛ فاطمه بیگی نصرابادی
چکیده
مرور انتقادی اولین گام در شناخت دقیق و عمیق تئوریها و مدخلی برای ورود به نظریهپردازی در حوزهای خاص است. هدف این مقاله تأکید بر گسترش فرهنگ نقد در ادبیات سازمان و مدیریت و مرور انتقادی مدل مدیریت استراتژیک برایسون بهمنزلۀ نمونهای از نقد تئوریهاست، چراکه مدل برایسون در زمینۀ برنامهریزی راهبردی در سازمانهای عمومی ...
بیشتر
مرور انتقادی اولین گام در شناخت دقیق و عمیق تئوریها و مدخلی برای ورود به نظریهپردازی در حوزهای خاص است. هدف این مقاله تأکید بر گسترش فرهنگ نقد در ادبیات سازمان و مدیریت و مرور انتقادی مدل مدیریت استراتژیک برایسون بهمنزلۀ نمونهای از نقد تئوریهاست، چراکه مدل برایسون در زمینۀ برنامهریزی راهبردی در سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی یکی از شناختهشدهترین مطالعات است و تاکنون مطالعات پژوهشی و همچنین برنامهریزیهای راهبردی متعددی در سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی از این مدل استفاده کردهاند. این پژوهش با بهرهگیری از روش نقد تلفیقی به تحلیل و واکاوی این مدل پرداخته است که براساس ویژگیهای محتوایی، روششناسی، تاریخی، و همچنین زندگی شخصی و حرفهای نظریهپردازان به واکاوی و نقد میپردازد. نتایج پژوهش نقاط قوت و ضعف مدل را، بهخصوص بهلحاظ محتوایی و روششناسی، موردبحث قرار میدهد و تأثیرات بسترهای فکری، اجتماعی، تاریخی، و زندگی شخصی نظریهپرداز در مدل را تبیین و دربارۀ کاربرد مدل در سازمانهای ایرانی بحث میکند.
روششناسی
سیدمحمدتقی موحد ابطحی
چکیده
فقدان نظریه یکی از چالشهای اساسی در حوزۀ مطالعات علوم انسانی اسلامی است که برخی کوشیدهاند تا با طرح مباحث فلسفی و روششناختی تمهیداتی برای نظریهپردازی در این حوزه فراهم آورند. کتاب درسنامۀ نظریهپردازی علمی اقتصاد اسلامی، اثر حسن آقانظری، که جهت استفادۀ دانشجویان و پژوهشگران فعال درزمینۀ اقتصاد اسلامی تدوین شده، ...
بیشتر
فقدان نظریه یکی از چالشهای اساسی در حوزۀ مطالعات علوم انسانی اسلامی است که برخی کوشیدهاند تا با طرح مباحث فلسفی و روششناختی تمهیداتی برای نظریهپردازی در این حوزه فراهم آورند. کتاب درسنامۀ نظریهپردازی علمی اقتصاد اسلامی، اثر حسن آقانظری، که جهت استفادۀ دانشجویان و پژوهشگران فعال درزمینۀ اقتصاد اسلامی تدوین شده، کوشیده است روش بهرهگیری توأمان از نظریههای مطرح در حوزۀ فلسفۀ علم و فلسفۀ اسلامی و همچنین آموزههای اسلامی را برای دستیابی به نظریهای در عرصۀ اقتصاد اسلامی بیان دارد.در این مقاله ایدۀ اصلی کتاب که عمدتاً در فصل سوم از بخش دوم با عنوان روش نظریهپردازی علمی اقتصاد اسلامی بیان شده است از منظر علمشناسی واقعگرایی انتقادی ارزیابی میشود و به ظرفیتهای این نظریۀ علمشناسانه برای حمایت از ایدۀ علوم انسانی اسلامی اشاره میشود.باوجود نقدهای ساختاری، صوری، و محتوایی این کتاب و همچنین جایگاه پژوهشگاه حوزه، دانشگاه، و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، شایسته است در ویراست بعدی بازنگری اساسی در ساختار و محتوای کتاب صورت گیرد و با بهرهگیری از آخرین دستاوردهای علمشناسانه و دینشناسانه و دیدگاههای مطرح در علوم انسانی اسلامی مبنای مستحکمتری برای نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی ارائه شود.