فلسفه
مریم جایروند
چکیده
مابعدالطبیعه عنوانی است که پس از ارسطو بر مجموعهای از تحقیقات او گذاشته شد. به این ترتیب وحدت مابعدالطبیعه همچون اثری یکپارچه از ابتدا محل پرسش بوده است. خوانش مابعدالطبیعه در مقام اثری واحد در گرو یافت پرسشی نخستین و غایتی مطلوب در بخشهای متفاوت این اثر است. آنچه مابعدالطبیعه را به اثری واحد مبدل میکند دانشی یگانه است که ارسطو ...
بیشتر
مابعدالطبیعه عنوانی است که پس از ارسطو بر مجموعهای از تحقیقات او گذاشته شد. به این ترتیب وحدت مابعدالطبیعه همچون اثری یکپارچه از ابتدا محل پرسش بوده است. خوانش مابعدالطبیعه در مقام اثری واحد در گرو یافت پرسشی نخستین و غایتی مطلوب در بخشهای متفاوت این اثر است. آنچه مابعدالطبیعه را به اثری واحد مبدل میکند دانشی یگانه است که ارسطو در پژوهشهای مابعدالطبیعی خود به آن نظر داشته است. ارسطو در کتاب مابعدالطبیعه در جستوجوی دانشی به نام سوفیا یا دانش نخستین است. برای ارسطو یکی از دشواریهای تحقیق دربارۀ سوفیا این است که آیا سوفیا یک دانش واحد و متمایز است. برای فهم این دشواری باید پرسید وحدت هر علم از نگاه ارسطو در گرو چیست. وحدت هر علم برای ارسطو در گرو وحدت جوهر مدنظر(موضوع) آن است. اما سوفیا به دلیل موضوع خاصی که دارد نمیتواند مانند سایر علوم واحد باشد. موضوع سوفیا موجود به ما هو موجود یا کل است. سوفیا موضوعی عام دارد، با این حال موضوع هر علم هم تنها ذیل کل به عنوان جوهری یگانه قابل درک خواهد بود. سوفیا در تعیین موضوع هر علم ایفای نقش میکند. به این ترتیب سوفیا نه یک دانش واحد و جداگانه، بلکه خاستگاه هر دانش است. سوفیا در مقام واحد و معیار علم شمارندۀ علوم است. به این معنا سوفیا را میتوان دانش نخستین یا واحد علم نامید.