فلسفه
حسین صافی پیرلوجه
چکیده
بنای هرمنوتیک سیاسی را فردریک جیمسن در ناخودآگاه سیاسی (1400) بر این فرض نهاده است که دامنهی مفهوم ناخودآگاه هم ممکن است گاهی از دایرهی دلالتهای روانشناختیِ معمول با شعاعی محدود به زندگی شخصی و امور خصوصی فراتر رفته، توسعاً ابعاد اجتماعی و تاریخی به خود بگیرد. نشانههای این ناخودآگاه جمعی را از نظر جیمسن بهجای ...
بیشتر
بنای هرمنوتیک سیاسی را فردریک جیمسن در ناخودآگاه سیاسی (1400) بر این فرض نهاده است که دامنهی مفهوم ناخودآگاه هم ممکن است گاهی از دایرهی دلالتهای روانشناختیِ معمول با شعاعی محدود به زندگی شخصی و امور خصوصی فراتر رفته، توسعاً ابعاد اجتماعی و تاریخی به خود بگیرد. نشانههای این ناخودآگاه جمعی را از نظر جیمسن بهجای محتوای متون فرهنگی، در تناقضات صوری این متون باید جست. در اینجا با خوانش ناخودآگاه سیاسی بهروشی دیالکتیکی خواهیم دید که جیمسن چگونه در تلاش برای تعمیم مفهوم روانشناختیِ ناخودآگاه به حوزههای اسطورهشناسی و نقد ادبی، فرض را بر اینهمانی تعبیر خود از تاریخ و تعریف لکان از امر واقع نهاده، مفهوم لکانی امر واقع را مدام در رابطهی مستقیم با مفهوم آلتوسری «علت غایب» به کار میگیرد. خواهیم دیدکهدرک حضور تاریخ، امر واقع، یا «علت غایب»، تنها بهواسطهی امر نمادین، تنها به شرط متنیتیافتگی در قالبی مانند روایت، و تنها از پس پردهی ایدئولوژی دست میدهد. جستجوی ناخودآگاهِ پنهان در ناخودآگاه سیاسی را سرانجام با نگاهی به دو جنبهی مبهم از هرمنوتیک سیاسی به پایان خواهیم برد: نخست، چیستی پیوند میان تاریخ و متن از گونهی رواییاش، و دیگر، چگونگی تحلیل درزمانی از همنشینی ساختارهای اجتماعیِ ناهمزمان.