از هخامنشیان، بهجز کتیبۀ بیستون و استوانۀ کوروش، کتیبههای رویدادنگارانۀ دیگری در دست نداریم. بنابراین بخش زیادی از تاریخ هخامنشی برپایۀ اطلاعات منابع یونانی و گاهی یهودی استوار بوده است؛ منابعی که پژوهشگران کاستیها، تناقضات، و ناراستیهای آنها را بهدفعات گوشزد کردهاند. با کاوش مهمترین مراکز هخامنشی، حجم زیادی از اطلاعات حاصل از تفسیر فرهنگ مادی دردسترس محققان قرار گرفت. در این میان، کشف و خوانش تعداد قابلتوجهی از الواح متعلق به بایگانیهای پارس و بابل اطلاعات جدیدی از سازوکارهای اداری ـ اقتصادی، اشخاص درباری، و نیز روندها و رویدادهای اجتماعی، تاریخی، حقوقی، و هنری را آشکار کرد. تحولات علوم دانشگاهی از نیمۀ قرن بیستم به تخصصیشدن هرچه بیشتر علوم منجر شد. تحولات اجتماعی این برهه نیز به شکلگیری جنبشهایی نظیر زنمحوری انجامید. مباحث مطرحشده در این شاخههای جدید راه پژوهشی خود را به گسترۀ تاریخ کشاندند. ماریا بروسیوس از مورخانی است که باتوجهبه این روند، مطالعات خود دربارۀ زنان هخامنشی را در قالب رسالۀ دکتری و سپس کتابی با عنوان زنان در ایران باستان (331-559) ارائه داد. این مقاله به بررسی و نقد این کتاب بههمراه یکی از نسخههای ترجمۀ آن میپردازد.