روششناسی
محمود هدایتافزا؛ رسول رسولیپور
چکیده
کتاب فلسفۀ خرافات با عنوانی از سنخ معرفت درجۀ دوم و ادعای نگاه فلسفی برای تبیین مفهومی و شناخت اقسام خرافه، علل گرایش انسانها بدان و روشهای مبارزه با این معضل تصنیف شده است. نحوۀ ورود دکتر یثربی بدین بحث و سنخ گویش او، از دلمشغولی فراوان وی نسبت به خرافه، بهویژه در بعد اجتماعی آن حکایت دارد، اما مؤلف در فصول این اثر، بهجای آنکه ...
بیشتر
کتاب فلسفۀ خرافات با عنوانی از سنخ معرفت درجۀ دوم و ادعای نگاه فلسفی برای تبیین مفهومی و شناخت اقسام خرافه، علل گرایش انسانها بدان و روشهای مبارزه با این معضل تصنیف شده است. نحوۀ ورود دکتر یثربی بدین بحث و سنخ گویش او، از دلمشغولی فراوان وی نسبت به خرافه، بهویژه در بعد اجتماعی آن حکایت دارد، اما مؤلف در فصول این اثر، بهجای آنکه نگاه فلسفی به کلیات این بلیه را تقویت کند، با عبور سریع از مطالب اساسی و مفاهیم پایه، به مباحث مصداقی ورود میکند. در این میان، عمدهترین معضل ناظر به «تعریف خرافه» است. فصل ممیز امر خرافی از سایر باورها، سازشنداشتن آن با مبانی عقلانی و موازین منطقی تصویر شده است. یثربی بدون اعتنا به اطلاقات گوناگون «عقل» و لوازم تفکر، «عقلانیت» را واجد وضعی واحد در همۀ زمانها و مکانها تصویر میکند و ازاینرو نسبیبودن مصادیق خرافه را بهحسب جوامع و اعصار متفاوت برنمیتابد. متأسفانه جوانب این خطای فاحش در تبیین عوامل گرایش به خرافات و درمان آن نیز مشهود است. همچنین نویسنده در جایجای کتاب با رویکرد فیزیکالیستی و تأکید بر دیدگاههای آگوست کنت، هر امر ناخوشآیند یا نابهسامان اجتماعی را بدون تحلیل لازم به خرافه ارتباط میدهد و با ورود حداکثری به مصادیق خرافه برخی باورهای اصیل مذهب امامیه همچون مجاری فیض الهی، صفات اولیای دین، شفاعت، و توسل را بهچالش میکشد. در این خصوص، بهدلیل فقدان نگاه پدیدارشناسانه، حتی بسیاری از تجربیات زیستۀ شیعیان ذیل مفهوم «خرافه» قرار گرفته است.