پژوهشی
مهناز بیات کمیتکی؛ ابراهیم دهنوی
چکیده
جان آستین (1790-1859)، حقوقدان و فیلسوفِ حقوق انگلیسی، نقشی بیبدیل در استقلال علم حقوق ایفا کرد. او با تأکید بر قانون موضوعه به عنوان ابژۀ علم حقوق و روش تحلیلی-مفهومی به عنوان روش مطالعۀ آن، در کتاب «قلمرو تعیینشدۀ حقوقشناسی»، راه را برای تبدیل حقوق به یک علم مستقلهموار کرد. این مقاله با روش تحلیلی-مفهومی به بررسی اندیشۀ آستین ...
بیشتر
جان آستین (1790-1859)، حقوقدان و فیلسوفِ حقوق انگلیسی، نقشی بیبدیل در استقلال علم حقوق ایفا کرد. او با تأکید بر قانون موضوعه به عنوان ابژۀ علم حقوق و روش تحلیلی-مفهومی به عنوان روش مطالعۀ آن، در کتاب «قلمرو تعیینشدۀ حقوقشناسی»، راه را برای تبدیل حقوق به یک علم مستقلهموار کرد. این مقاله با روش تحلیلی-مفهومی به بررسی اندیشۀ آستین در باب تأسیس علم حقوق میپردازد. بدین منظور، ضمن مروری بر زندگی و زمانۀ آستین، ضرورت تعیین قلمروی علم حقوق و تمایز آن از سایر حوزههای هنجارگذار تبیین میگردد. در ادامه، با تشریح تمایز «حقوق» و «علم حقوق»، تفاوت ابژۀ طبیعی و ابژۀ حقوقی، و قانون موضوعه به مثابه ابژۀ علم حقوق، به مفهوم حاکم و حاکمیت نزد آستین، و مسئلۀ اعتبار قانون و «عادت به تبعیت» در نظریۀ فرمانی قانون پرداخته میشود. سپس، تفکیک حقوق از اخلاق از دیدگاه آستین بررسی شده و طرح او برای تبدیل حقوق به یک علم مستقل تشریح میگردد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که آستین با وجود تمام انتقادات وارده، با طرح این ایده، راه را برای استقلال علم حقوق و تبدیل آن به یک علم مجزا هموار کرد و میراث او همچنان در مباحث حقوقی زنده و پویا است.
پژوهشی
سیروان محمودی؛ حمیده محمدزاده؛ علی یعقوبی
چکیده
مقاله حاضر به بررسی و نقد کتاب «معنا، فرهنگ و زندگی اجتماعی» استوارت هال بهروش توصیفی-تحلیلی پرداخته است. محور اصلی کتاب، بررسی چیستی معنا، فرهنگ و رابطه آن با زندگی اجتماعی-سیاسی است. بررسیها نشان میدهد بهرغم اهمیت کتاب، ترجمۀ بخشی از متن انگلیسی که صرفاً مقدمهای برای بحث اصلی است و همچنین نواقص شکلی و محتوایی همچون نیاوردن ...
بیشتر
مقاله حاضر به بررسی و نقد کتاب «معنا، فرهنگ و زندگی اجتماعی» استوارت هال بهروش توصیفی-تحلیلی پرداخته است. محور اصلی کتاب، بررسی چیستی معنا، فرهنگ و رابطه آن با زندگی اجتماعی-سیاسی است. بررسیها نشان میدهد بهرغم اهمیت کتاب، ترجمۀ بخشی از متن انگلیسی که صرفاً مقدمهای برای بحث اصلی است و همچنین نواقص شکلی و محتوایی همچون نیاوردن پاورقی اصطلاحات و اسامی خاص، اشکالات نگارشی، ضعف در معادلگزینی و عدمیکدستی در ترجمه از ارزش آن کاسته است. هال، متأثر از گرامشی، مفهوم هژمونی را از سلطه طبقاتی به منازعۀ گفتمانی در فرهنگ و رسانه گسترش داده و بر تقاطع نژاد، جنسیت و هویت تأکید دارد. برخلاف ادوارد سعید که بازنمایی را ابزاری برای سلطۀ غرب بر شرق میداند، هال آنرا سّیال و مقاومتپذیر میبیند. بهدیدگاه هال نیز نقدهایی از لحاظ سبک نوشتاری-تحلیلی و روششناختی وارد است که در برخی مواقع موجب شده است خوانندگان در خوانش و فهم آثار او با مشکل مواجه گردند. از نقدهای دیگری که میتوان در مورد او نوشت، نگاه سیّال و تقلیلگرایانه به فرهنگ و نادیدهگرفتن ساختارهای تاریخی، اجتماعی و اقتصادی است. با همة اینها، در عصر سرمایهداری دیجیتال، دیدگاه استوارت هال همچنان بهعنوان چراغ امید در مبارزات اجتماعی امروز بسیار مهم و بنیادی است.