تاریخ
عبدالله ساجدی؛ هوشنگ خسروبیگی
چکیده
موضوع مشروعیت در تاریخ ایران از موضوعاتی است که در دهههای اخیر توجه پژوهشگران تاریخ را بهخود جلب کرده است. از متأخرترین این آثار تحول مبانی مشروعیت سلطنت از یورش مغولان تا برآمدن صفویان است. این اثر، تحول در مبانی مشروعیت این دوره را در چهارچوب یک بحران فراگیر مشروعیتزایی در قالب الگوهای متعدد بررسی میکند؛ با تأکید بر این ...
بیشتر
موضوع مشروعیت در تاریخ ایران از موضوعاتی است که در دهههای اخیر توجه پژوهشگران تاریخ را بهخود جلب کرده است. از متأخرترین این آثار تحول مبانی مشروعیت سلطنت از یورش مغولان تا برآمدن صفویان است. این اثر، تحول در مبانی مشروعیت این دوره را در چهارچوب یک بحران فراگیر مشروعیتزایی در قالب الگوهای متعدد بررسی میکند؛ با تأکید بر این مسئله که با سقوط خلافت و ورود عنصر مغول، پیچیدگی در مبانی مشروعیت دوچندان و مبانی الهامبخش جدیدی برای مشروعیتبخشی مطرح شد. افزونبرآن، بعد از سقوط حکومت ایلخانان، تقریباً نظم و سازمان ویژه دچار خدشه شد. حکومتها با خصوصیات و ویژگیهای متعدد، برای توجیه حاکمیت خویش به انواع الگوهای مشروعیتزا دست زدند. بنابراین، حکومتها در مسئلة مبانی مشروعیت بهنوعی دچار بحران مشروعیت شدند. این مقاله با هدف بررسی انتقادی اثر فوق ارائه شده است. این بررسی نشان میدهد که بحران مشروعیت در دورة موردبررسی یک مسئلة اساسی بوده است، اما الگوهای مشروعیت بههیچوجه مبتنیبر الگوی واحد نبودهاند، بلکه مبتنیبر الگویی چندوجهی، ترکیبی، و توأمانی بودند، درحالیکه شاخصهای مهمی چون اندیشۀ ایرانی سلطنت، فرهّ ایزدی، و فرهّ کیانی نادیده گرفته شدند. اثر بهلحاظ مبانی روششناسی و تعریف مفاهیم ضعف دارد و قادر به طراحی مفهومی یک الگوی فراگیر چندوجهی برای دورة موردنظر نبوده است.
تاریخ
سید ابوالفضل رضوی
چکیده
نوشتار حاضر رویکردِ تفسیری بئاتریس فوربز منز، پژوهشگر دوران مغول ـ تیموری، را در کتاب قدرت، سیاست و مذهب در ایران عهد تیموری مورد نقد و نظر قرار میدهد. منز در این کتاب تاریخ عهد شاهرخ، بهویژه مناسبات جامعه و حکومت در این عصر، را با دیدگاه متفاوتی بررسی میکند و عرصۀ جدیدی را به روی مخاطب میگشاید. در این جهت، پس از معرفی مختصر ...
بیشتر
نوشتار حاضر رویکردِ تفسیری بئاتریس فوربز منز، پژوهشگر دوران مغول ـ تیموری، را در کتاب قدرت، سیاست و مذهب در ایران عهد تیموری مورد نقد و نظر قرار میدهد. منز در این کتاب تاریخ عهد شاهرخ، بهویژه مناسبات جامعه و حکومت در این عصر، را با دیدگاه متفاوتی بررسی میکند و عرصۀ جدیدی را به روی مخاطب میگشاید. در این جهت، پس از معرفی مختصر فصول کتاب و جایگاه آن در عرصۀ پژوهشی عهد تیموری، نقد مبانی معرفتی و چهارچوب نظری مؤلف، که براساس آن مناسبات جامعه و حکومت در عهد فرمانروایی شاهرخ را تفسیر کرده است، مورد نقد و بررسی قرار میدهد. نقد مذکور ضمن ارجنهادن به نظرگاه نویسندۀ کتاب در گشودن افقهای جدید در تاریخشناسی عهد تیموری و تهییج ذهن مخاطبان برای متفاوتدیدن ساختار کلان جامعه و حکومت در عهد جانشینی تیمور، بسط نظرگاه وی و گشودن افقهای دیگری، غیر از آنچه منز تاریخ عهد شاهرخ را براساس آن تحلیل کرده است، در نظر دارد.