مدیریت و سیاستگذاری
حسین مقیسه؛ اسمعیل کاوسی؛ عبدالرحیم رحیمی
چکیده
هدف پژوهش حاضر ارزشیابی عملکرد شورای بررسی متون در توسعۀ فرهنگ نقد متون و کتب بود. لذا از روش ترکیبی استفاده شد. جامعۀ آماری شامل تمام صاحبنظران و دستاندرکاران و نقدهای شورای بررسی متون و همچنین سایر نهادها و نشریات در دهۀ 1390 بود که در بخش نقدها، حداکثر ممکن مقالات و کتابهای نقدشده و در بخش صاحبنظران و دستاندرکاران، 24 رئیس، ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر ارزشیابی عملکرد شورای بررسی متون در توسعۀ فرهنگ نقد متون و کتب بود. لذا از روش ترکیبی استفاده شد. جامعۀ آماری شامل تمام صاحبنظران و دستاندرکاران و نقدهای شورای بررسی متون و همچنین سایر نهادها و نشریات در دهۀ 1390 بود که در بخش نقدها، حداکثر ممکن مقالات و کتابهای نقدشده و در بخش صاحبنظران و دستاندرکاران، 24 رئیس، عضو، و داور گروههای هفدهگانۀ شورا و همچنین ده مصاحبۀ درجشده در کتاب بازخوانش شورا بهروش نمونهگیری هدفمند برای نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از چکلیست بررسی اسنادی، پرسشنامۀ بازپاسخ، و سیاهۀ یادداشتبرداری استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها نیز از طریق جدولهای توزیع فراوانی، آزمونهای کایاسکوئر و دوجملهای، و تحلیل محتوای کیفی صورت گرفت. براساس یافتهها شورای بررسی متون در 5 معیار از 6 معیار ارزشیابی عملکرد خود، نمرۀ قابلقبولی دریافت و عملکرد مثبتی داشته است. البته، در هریک از معیارهای مذکور کاستیهایی نیز وجود داشت و برای بهبود و ارتقای وضعیت شورا در آنها پیشنهادها ارائه شد. برای تقویت عملکرد شورا بازتعریف دامنۀ اعضای آن و بهرهگیری از پیشرفتهای فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی برای انتشار و اطلاعرسانی دربارۀ فعالیتهای شورا پیشنهاد میشود.
علوم تربیتی
سیدمحمد حسین حسینی؛ سوسن کشاورز
دوره 17، شماره 7 ، دی 1396، ، صفحه 29-53
چکیده
اگرچه نقد زیربنای رشد، توسعه، و بالندگی فردی و اجتماعی است، اما این امر به فرهنگ مسلط و فرایند منطقی جامعة علمی تبدیل نشده است. چنین وضعیتی دلایل گوناگونی دارد. یکی از این دلایل مفروضات زیربنایی یا پارادایم حاکمبر جامعة علمی است. بنابراین، هدف از نگارش این مقاله تحلیل فرهنگ نقد و تبیین این فرهنگ براساس سه پارادایم مسلط علمی، یعنی ...
بیشتر
اگرچه نقد زیربنای رشد، توسعه، و بالندگی فردی و اجتماعی است، اما این امر به فرهنگ مسلط و فرایند منطقی جامعة علمی تبدیل نشده است. چنین وضعیتی دلایل گوناگونی دارد. یکی از این دلایل مفروضات زیربنایی یا پارادایم حاکمبر جامعة علمی است. بنابراین، هدف از نگارش این مقاله تحلیل فرهنگ نقد و تبیین این فرهنگ براساس سه پارادایم مسلط علمی، یعنی مدرنیسم، پستمدرنسیم، و آشوب و پیچیدگی است. بنابراین، از روش پژوهش استدلال استنتاجی استفاده شد. جامعة آماری دربرگیرندة کلیة کتابها، مقالات، مطالعات، و پژوهشهای مرتبط با موضوع بود که حداکثر ممکن منابع به روش نمونهگیری هدفمند برای نمونه انتخاب شدند. اطلاعات ازطریق سیاهة یادداشتبرداری گردآوری و سپس بهروش کلامی و تحلیل محتوای کیفی تحلیل شد. یافتهها نشان میدهد که مدرنیسم فقط نقد بهمنزلة قطعیت نظریهای را ممکن میکند که برداشتی منفی، سطحی، و ناسازگار با روح نقد محسوب میشود. بنابراین، فرهنگ نقد در این پارادایم شکل نگرفته و نهادینه نخواهد شد. پستمدرنیسم نیز بستر یا فرصت چندانی برای نقد مهیا نمیکند. اما آشوب و پیچیدگی بستری بسیار مناسب برای شکلگیری، ترویج، و نهادینهشدن فرهنگ نقد است؛ زیرا، ویژگیها و مفروضات آن تبیین مناسبی از مفهوم ویژگیها و انواع سنتهای نقد ارائه میکنند. بنابراین، شکلگیری، ترویج، و نهادینهسازی فرهنگ نقد نیازمند گذار پارادایمی از مدرنیسم و پستمدرنیسم به آشوب و پیچیدگی است.