ازآنروی که نقد میترا رئیسی از کتاب تاریخ ادبیات فرانسه: قرن نوزدهم (انتشارات سمت) بیشتر به نقدسازی میماند تا نقادی، لذا مؤلفان کتاب موردنظر بر آن شدند تا به تدوین متنی درقالب مقالة پیش رو اهتمام ورزند که تلاشی باشد درجهت رختبربستن اینچنین نقدهایی از جامعة دانشگاهی کشور تا بهتدریج چنین نقدهای بیثمری جای خود را به نقدهای ...
بیشتر
ازآنروی که نقد میترا رئیسی از کتاب تاریخ ادبیات فرانسه: قرن نوزدهم (انتشارات سمت) بیشتر به نقدسازی میماند تا نقادی، لذا مؤلفان کتاب موردنظر بر آن شدند تا به تدوین متنی درقالب مقالة پیش رو اهتمام ورزند که تلاشی باشد درجهت رختبربستن اینچنین نقدهایی از جامعة دانشگاهی کشور تا بهتدریج چنین نقدهای بیثمری جای خود را به نقدهای علمی بسپارند. در این مقاله گامبهگام با نکتهسنجیهای، بیشتر حاشیهای، منتقدِ کتاب قلم زدهایم و بر ایشان بهدرستی خرده گرفتهایم که براساس چه سنجة علمیای کتابِ دانشگاهی تاریخ ادبیات فرانسه: قرن نوزدهم را با بضاعت و مخاطب محدودش، که بر همگان آشکار است، با کتابهای مرجعی در ابعاد جهانی، انتشاریافتة ناشران بزرگ موردسنجش قرار دادهاند؟ و با چه رویکردی بهجای اینکه ناشر را در مقولة نظارت بر ویرایش موردنقد قرار دهند، بیمحابا و با کنایههای دون شأنِ پژوهشگاه علومی انسانی درمقام ناشر، مؤلفان را نواختهاند؟ مقالة حاضر بهیقین در دفاع از کاستیهای منابع دانشگاهی کشور تدوین نشده است؛ انگیزة راستین نگارش این مقاله بیشتر تقابل با مقولة نقدسازی است که آسیبی جدی بر فضای دانشگاهی کشور وارد میآورد.