در پژوهشهای تاریخ ایران باستان، که کمبود اطلاعات اعم از نوشتههای مورخان کلاسیک، پوستنوشتهها، و سنگنوشتهها، به مفهومی دیگر دادههای مادی (باستانشناختی) و مکتوب، مورخ را در تحلیل صحیح و دقیق آن دوره دچار مشکل میکند، ترجمۀ یک اثر کلاسیک مربوط به دورهای خاص چنان اهمیت مییابد که فقط با انتشار یک اثر در این حوزه اطلاعات ...
بیشتر
در پژوهشهای تاریخ ایران باستان، که کمبود اطلاعات اعم از نوشتههای مورخان کلاسیک، پوستنوشتهها، و سنگنوشتهها، به مفهومی دیگر دادههای مادی (باستانشناختی) و مکتوب، مورخ را در تحلیل صحیح و دقیق آن دوره دچار مشکل میکند، ترجمۀ یک اثر کلاسیک مربوط به دورهای خاص چنان اهمیت مییابد که فقط با انتشار یک اثر در این حوزه اطلاعات و دادههای تاریخی بهگونهای دیگر تفسیر و تعبیر خواهند شد. ازاینرو، روشن است که ترجمۀ آثار کلاسیک یونانی و لاتین اهمیتی دوچندان مییابد و شایسته است که مترجم، افزونبر احاطۀ کامل بر دورۀ تاریخی متن موردنظر، بکوشد با وقوف کامل بر سبک و اسلوب نگارش نویسنده وفاداری به متن را تمام و کمال حفظ کند. این پژوهش بر آن است با بررسی تطبیقی ترجمههای دو مورخ کهن یونان و روم باستان، هرودوت هالیکارناسی و پلوتارخوس خرونهای، راهکارهایی را برای جلوگیری از خطای پژوهشی مترجمـ محققان ارائه دهد.