انسان شناسی
سید حسین حسینی
چکیده
پرسش محوری این پژوهش تحدید نسبت مفهومی مسئلۀ «تهذیب اجتماعی» با «انسان اجتماعی» است تا از این رهگذر بتوان به یکی از مهمترین چالشهای امروز جامعه درمورد چگونگی تعامل انسان در روابط اجتماعی پیچیده و جدید کنونی پرداخت. بدین ترتیب، این مقاله پس از معرفی کلی و چهارچوب آرای کتاب انسان اجتماعی، اثر «دارندرف»، و ...
بیشتر
پرسش محوری این پژوهش تحدید نسبت مفهومی مسئلۀ «تهذیب اجتماعی» با «انسان اجتماعی» است تا از این رهگذر بتوان به یکی از مهمترین چالشهای امروز جامعه درمورد چگونگی تعامل انسان در روابط اجتماعی پیچیده و جدید کنونی پرداخت. بدین ترتیب، این مقاله پس از معرفی کلی و چهارچوب آرای کتاب انسان اجتماعی، اثر «دارندرف»، و اشارۀ کوتاهی به ابعاد شکلی آن به مبانی مفهوم انسان اجتماعی نزد وی میپردازد. در این فراز، نشان داده خواهد شد که امکان فراتررفتن از آنچه او بهعنوان «واحد تحلیل مسئله» اندیشیده است و همچنین ارائۀ تلقی اجتماعی دقیقتر وجود دارد. اگرچه نزد «دارندرف» دو مفهوم نقش اجتماعی و وضعیت اجتماعی تشکیلدهندۀ مفهوم انسان اجتماعیاند و از این طریق، دو واقعیت فرد و جامعه به یکدیگر مرتبط میشوند، اما ازآنجاکه موضوع ذهن وی مسئلۀ «تهذیب اجتماعی» نبوده است، تا بدینجا این سؤال پیش نیامده است که چگونه میتوان مفهوم انسان اجتماعی را با تهذیب اجتماعی پیوند زد. دارندرف در تحلیل خود، برای دو مفهوم فرد و جامعه، هویّت مستقلی در نظر میگیرد و انسان اجتماعی نزد وی انسانی است که دارای نقشهای اجتماعی گوناگونی است. ازاینرو، انسان اجتماعی وی را باید «انسان در اجتماع» نامید، اما در تحلیلی دیگر، فرد مستقل از جامعه را نمیتوان تصور کرد، بلکه هویّت حقیقی افراد در جامعه و روابط اجتماعی شکل میگیرد. مقاله درادامه از سه ویژگی مفهوم تهذیب اجتماعی یاد کرده است و به پرسش جبر سازمانی میپردازد و درپایان، به ضرورتهای پژوهشی دراینباره و بهخصوص به مسئلۀ نقشۀ جامع اخلاقی تأکید ورزیده است.
روششناسی
مهدی حسینزاده یزدی؛ سیدمحسن ملاباشی
چکیده
پاتریک برت بر این باور است که پراگماتیسم باوجود ظرفیتهای فراوانی که در گسترۀ فلسفۀ علوم اجتماعی دارد، هنوز جایگاه شایستۀ خود را نیافته است؛ زیرا فیلسوفان علوم اجتماعی آنگونهکه باید به آن توجه نکردهاند. او معتقد است، میتوان بهخوبی از پراگماتیسم در این عرصه بهره برد و بهکمک آن افقهای تازهای پیشِروی علوم اجتماعی گشود. ...
بیشتر
پاتریک برت بر این باور است که پراگماتیسم باوجود ظرفیتهای فراوانی که در گسترۀ فلسفۀ علوم اجتماعی دارد، هنوز جایگاه شایستۀ خود را نیافته است؛ زیرا فیلسوفان علوم اجتماعی آنگونهکه باید به آن توجه نکردهاند. او معتقد است، میتوان بهخوبی از پراگماتیسم در این عرصه بهره برد و بهکمک آن افقهای تازهای پیشِروی علوم اجتماعی گشود. او در کتاب فلسفۀ علوم اجتماعی؛ بهسوی پراگماتیسم، مبتنیبر نقدهایی که به علوم اجتماعی و فلسفۀ علوم اجتماعی وارد میکند، مدعی است یکی از دو هدف اصلیاش در این کتاب بسط رهیافتی جدید در فلسفۀ علوم اجتماعی بهکمک پراگماتیسم است. هدف این مقاله بررسی این ادعاست، اما پیش از نقد محتوایی این اثر نگاهی گذرا به فصلهای کتاب و نقد ساختار و متن ترجمۀ فارسی کتاب ضروری است. در آخرین گام و در نقد محتوایی و بررسی دقیق مدعای نویسنده به این نتیجه رسیدیم که دستاورد کتاب فاصلۀ معناداری با ادعای نویسنده دارد و گفتههای او با آنچه هرمنوتیکها، تفسیرگرایان، ابزارگرایان، و پیروان مکتب انتقادی گفتهاند تفاوت چندانی ندارد و حرف چندان تازهای به آنها نیفزوده و راه جدیدی پیشِ پای علوم اجتماعی نگشوده است.