روششناسی
مالک شجاعی جشوقانی؛ فاطمه بزرگ زاده
چکیده
نیک تراکاکیس، فیلسوف معاصر دین، در کتاب پایان فلسفۀ دین به طرح ایدۀ خود درمورد مناسبات متافلسفه و روششناسی فلسفۀ دین معاصر در دو سنت تحلیلی و قارهای پرداخته است. وی با بررسی نمونۀ آرای متفکرانی از این دو سنت نتیجه میگیرد که فلسفۀ دینی که در سنت تحلیلی دنبال میشود بهدنبال مفروضگرفتن دیدگاهی خاص در متافلسفه و روششناسی ...
بیشتر
نیک تراکاکیس، فیلسوف معاصر دین، در کتاب پایان فلسفۀ دین به طرح ایدۀ خود درمورد مناسبات متافلسفه و روششناسی فلسفۀ دین معاصر در دو سنت تحلیلی و قارهای پرداخته است. وی با بررسی نمونۀ آرای متفکرانی از این دو سنت نتیجه میگیرد که فلسفۀ دینی که در سنت تحلیلی دنبال میشود بهدنبال مفروضگرفتن دیدگاهی خاص در متافلسفه و روششناسی و در محدودۀ تنگ عقلانیتِ علمزده و استدلالهای منطقی، فارغ از مباحث انضمامی و وجودی انسان، فلسفهپردازی میکند و بیشازآنکه به جنبۀ وجودی انسان و رفع نیازهایش برای زندگی خوب اهتمام ورزد بهدنبال حل مسائل مفهومی و معرفتی فلسفۀ دین است. در این نوشتار، ضمن معرفی تحلیلی مضامین کلیدی مطرحشده در کتاب، به نقادی دیدگاههای تراکاکیس از منظر روششناختی و مناسبات آن با متافلسفه خواهیم پرداخت.
فلسفه
محمدمهدی اردبیلی
چکیده
مفهوم سوژه درکنار مفاهیمی از قبیل ابژه، خدا، و جوهر یکی از مهمترین مفاهیم تاریخ فلسفه بهشمار میرود. هرکدام از این مفاهیم را میتوان برای روایتکردنِ قسمی تاریخ فلسفه دستمایه قرار داد. این دقیقاً همان رسالتی است که رابرت سی. سالِمن در کتاب طلوع و افول خود (جلد هفتم از تاریخ فلسفۀ غرب آکسفورد) برای خود تعیین کرده است. او تاریخ ...
بیشتر
مفهوم سوژه درکنار مفاهیمی از قبیل ابژه، خدا، و جوهر یکی از مهمترین مفاهیم تاریخ فلسفه بهشمار میرود. هرکدام از این مفاهیم را میتوان برای روایتکردنِ قسمی تاریخ فلسفه دستمایه قرار داد. این دقیقاً همان رسالتی است که رابرت سی. سالِمن در کتاب طلوع و افول خود (جلد هفتم از تاریخ فلسفۀ غرب آکسفورد) برای خود تعیین کرده است. او تاریخ سوژه یا بهتعبیر خودش «تاریخِ خود» را از آغاز ایدئالیسم آلمانی در نیمۀ دوم قرن هجدهم نزد کانت آغاز میکند و با گذر از ایدئالیستهای شاخصی همچون فیشته، شلینگ و هگل، به نخستین بارقههای فروپاشیِ برداشتِ پرطمطراق از سوژۀ مدرن و اشاعۀ رویکردهای انتقادی نزد نیچه، کییرکهگور، و هایدگر راه میبرد و درپایان، بحثش را با شاخصترین چهرههای پستمدرن همچون فوکو و دریدا بهپایان میبرد. تمرکز اصلی مقالۀ حاضر، بیش از بررسی صوری و محتوایی این اثر، به ترجمۀ فارسی نخست این کتاب معطوف است. درنتیجه مقالۀ حاضر، بیش از تبیین و نقد خود محتوای کتاب، نوعی نقد ترجمه است که هرچند ترجمۀ خاصی را نقد میکند، امید دارد که این نقد امکانی را برای مواجهه با کلیت ترجمۀ آثار فلسفی فراهم کند.