نوع مقاله : پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیات فرانسۀ دانشگاه بوعلیسینا
چکیده
بوف کور هدایت، ملکوت بهرام صادقی، اشعار سهراب سپهری؛ تلاش محمدتقی غیاثی برای دستیافتن به نوشتار شخصی از رهگذر تأویل و تحلیل این آثار از بنیان ناسازمند است. اگر ذاتِ ثانویِ نوشتارِ تأویل با آرمانِ یگانگیِ نویسنده منافات نداشته باشد، پراکندگیِ متنِ تأویل حاکی از غیاب ضمیری (conscience) است که نظم سخن و تدوین دانایی را نوآورانه بر ذمه میگیرد. «منِ» غیاثی بیش از آن با علمِ عاریتیِ خود عجین است که در آن دخل و تصرف کند. انعکاس صورت خام این علم در متن بر ناتوانی «من» از تصاحب (appropriation) و ذهنیسازیِ (subjectivation) خِردی گواهی میدهد که دیگری در تعلیقِ «منِ» خویش بدان دست یافته است. تأویلهای محمدتقی غیاثی تکیهگاه خود را در خالیِ میانِ دو تعلیق میجویند. مسئلة بهرهگیری غیاثی از نگرههای فرانسوی برای تحلیل آثار ایرانی نیست. سخن از حضورِ کمابیش جسمانیِ «منِ» اوست در فرایند وصل. ثقل این حضور نهتنها به متن وحدت نمیبخشد، بل قوام آن را سست میکند. میان آثار و نگرهها پیوند اندامی (organique) وجود ندارد. یگانه عنصرِ رابط همان «من» است که در اوج وابستگی به سخنِ غیر یگانگیِ خود را فریاد میزند. باور به برتریِ «منِ» بیسخن بر «مردمِ» خاموش خاصه زمانی ناسازمند جلوه میکند که خرد اکتسابی «من» به عامیانگی میگراید.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Text, Ego and “People” in Mohammad Taghi Ghiassi’s Interpretations
نویسنده [English]
- Maziar MOHAYMENI
Assistant Professor of French Language and LiteratureBu-Ali Sina University
چکیده [English]
The Blind Owl of Hedayat, The Heavenly Kingdom of Bahram Sadeghi, poems of Sohrab Sepehri are Mohammad Taghi Ghiassi’s efforts to access some personal writing through an interpretation of these works which are fundamentally paradoxical. If the “second” character of interpretation writing is not in opposition to the writer’s aspiration to singularity, the dispersion of interpretation text would be a proof of the absence of the consciousness which assumes the innovatory order of speech and the original recomposition of knowledge. Ghiassi’s ego is too ingrained in his lent science to manipulate it. The elementary image of this science in the text shows the ego’s disability in appropriation and subjectivity of a reason reached by the other in a step of his transcendental suspension. Ghiassi’s interpretations search for their lever between two suspensions. His use of French theories for interpreting Iranian works is not for the purpose. The intention is to speak about somewhat physical presence of his ego in the connecting process. This presence does not unify the text; moreover, it enfeebles its consistency. There is no organic connection between the works and the theories. The unique connecting element is ego, which cries its singularity in the climax of its dependence in someone else’s speech. Belief in the superiority of the speechless ego over the silent people seems paradoxical where the learned reason of ego is inclined to vulgarity.
کلیدواژهها [English]
- Ego
- Text
- People
- Reading
- Personal Writing
- Second Writing
- Mohammad Taghi Ghiass