علوم سیاسی
مجید استوار
چکیده
وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ش بسیاری از مفروضات و نظریههای انقلاب را بهچالش کشید و بار دیگر پژوهش دربارۀ انقلاب را در کانون توجه اندیشمندان علوم انسانی قرار داد. تاکنون این انقلاب از ابعاد متفاوت اقتصادی، سیاسی، روانشناختی، طبقاتی، فرهنگی، و گفتمانی موردبررسی قرار گرفته که هر کدام دریچههای نوینی را دربارۀ مطالعات ...
بیشتر
وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ش بسیاری از مفروضات و نظریههای انقلاب را بهچالش کشید و بار دیگر پژوهش دربارۀ انقلاب را در کانون توجه اندیشمندان علوم انسانی قرار داد. تاکنون این انقلاب از ابعاد متفاوت اقتصادی، سیاسی، روانشناختی، طبقاتی، فرهنگی، و گفتمانی موردبررسی قرار گرفته که هر کدام دریچههای نوینی را دربارۀ مطالعات انقلاب اسلامی گشودهاند. یکی از این پژوهشها کتاب انقلاب ایران؛ ریشههای ناآرامی و شورش نوشتۀ مهران کامرواست که در سال 1990 م توسط انتشارات راتلج بهچاپ رسیده است. وی، با تلفیق نظریههای جامعهشناختی انقلاب با نظریههای روانشناختی و سیاسی و برساخت رویکرد چندرشتهای دربارۀ انقلاب ایران، به بررسی سیاستهای دولت و میدان سیاسی ـ اجتماعی پیش از انقلاب میپردازد و معتقد است که رژیم پهلوی پس از محدودشدن بلندپروازیهای اقتصادی در اواخر دهۀ پنجاه شمسی و فشارهای دیپلماتیک متحد اصلی خود، ایالات متحدۀ آمریکا، با زوال روبهرو شد. درنتیجه، گروهها و طبقات اجتماعی سرخورده از نوسازی با بهرهگیری از فضای باز سیاسی و ایدئولوژی شیعی و رهبری روحانیان ویژگیهای انقلابآفرین پیدا کردند و با بروز ضعف در شاه و نیروهای سرکوب رژیم توانستند دولت روبهزوال پهلوی را سرنگون و نظام سیاسی جدیدی را جایگزین آن کنند. در متن حاضر تلاش میشود، با اتکای بر روش جامعهشناسی پدیدارشناسی و مفهوم کانونی ذهنیت نمادین، کتاب موردنظر نقد و بررسی گردد.
انسان شناسی
مهدی براتی فر؛ هادی وکیلی
چکیده
نظریههای اخلاق هنجاری از سه نوع اخلاق وظیفهگرا، اخلاق نتیجهگرا، و اخلاق فضیلتگرا سخن میگویند و مبانی و دیدگاههای مربوط به هر سه نوع اخلاق مزبور نزد متفکران مسلمان دیده میشود. در اینجا میتوان از مفهومی جدید از اخلاق با عنوان «اخلاق خلیفهگرا» سخن گفت که برمبنای مماثلت و جانشینی بین انسان و خدا یا بهتعبیری رب ...
بیشتر
نظریههای اخلاق هنجاری از سه نوع اخلاق وظیفهگرا، اخلاق نتیجهگرا، و اخلاق فضیلتگرا سخن میگویند و مبانی و دیدگاههای مربوط به هر سه نوع اخلاق مزبور نزد متفکران مسلمان دیده میشود. در اینجا میتوان از مفهومی جدید از اخلاق با عنوان «اخلاق خلیفهگرا» سخن گفت که برمبنای مماثلت و جانشینی بین انسان و خدا یا بهتعبیری رب و عبد و خلیفگی اخلاقی انسان نهاده شده است. بهنظر میرسد که این نوع اخلاق میتواند با نقد مدلهای غیرخلیفهگرایانه مانند اخلاق عشق یا اخلاق شرم مدلول درستی از تعبیر «اخلاق عرفانی» را ارائه دهد؛ درحقیقت، گرچه اخلاق خلیفهگرا نظریهای فضیلتگرایانه تلقی میشود، در چیستی فضائل، روش شناخت فضائل، و نحوة نائلشدن به فضائل با رویکردهای مرسوم در اخلاق فضیلتگرا تفاوت دارد. در این نظریه، فضائل همان اوصاف خداوند، روش شناخت آنها همان شناخت اوصاف باری، و روش فضیلتمندشدن به آنها همان تشبه به خدا و تبدیلشدن به خلیفة خداوند در مراحل سهگانۀ تخلیه، تجلیه، و تحلیه است. روششناسی معرفت و رشد اخلاقی در این نوع اخلاق مبتنیبر آن نوع از انسانشناسی و خداشناسی عرفانی است که با مکتب اکبری و دیدگاه عرفانی امام خمینی (ره) همسویی دارد.