دوره و شماره: دوره 25، شماره 2 - شماره پیاپی 120، تابستان 1404، صفحه 1-181 (تابستان 1404) 
پژوهشی تاریخ

نقد تاریخی مقوله تجارتِ قوم عرب در کتاب صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری

صفحه 1-35

https://doi.org/10.30465/crtls.2025.50057.2869

هدیه تقوی

چکیده کتاب صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری به دلیل رویکرد تاریخی نویسنده در نسبت دادن خاستگاه سرمایه‌داری نه به غرب، بلکه به ساختارهای اقتصادی و تجاری جامعه عرب پیش و پس از اسلام، حائز اهمیت است. با این حال، داده‌های تاریخی، استدلال‌ها، مقدمات و نتایج ارائه‌شده در کتاب برای پشتیبانی از چنین فرضیه‌ای ناکافی و مبتنی بر ضعف دانش تاریخی نویسنده است. این مقاله با تمرکز بر مقوله تجارت، که از نظر نویسنده مهم‌ترین پیوند را با پیدایش سرمایه‌داری دارد، به نقد تحلیلی کتاب پرداخته و می‌کوشد میزان انطباق آن را با واقعیات تاریخی بررسی کند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که تحلیل نویسنده از پیوند میان تجارت عرب و زایش سرمایه‌داری، به‌دلیل بی‌توجهی به بافتار اجتماعی و فرهنگی جامعه عرب پیشااسلامی، سنت‌های اقتصادی و ارزش‌های اسلامی، و همچنین پیشینه تجارت جهانی در میان ملل دیگر همچون یونان و روم، از دقت و انسجام تاریخی کافی برخوردار نیست و به نتیجه‌گیری موفقی نینجامیده است.

پژوهشی علوم اجتماعی

معرفی و نقد کتاب معنا، فرهنگ و زندگی اجتماعی

صفحه 37-67

https://doi.org/10.30465/crtls.2025.51205.2912

سیروان محمودی؛ حمیده محمدزاده؛ علی یعقوبی

چکیده مقاله حاضر به بررسی و نقد کتاب «معنا، فرهنگ و زندگی اجتماعی» استوارت هال به‏روش توصیفی-تحلیلی پرداخته است. محور اصلی کتاب، بررسی چیستی معنا، فرهنگ و رابطه آن با زندگی اجتماعی-سیاسی است. بررسی‏ها نشان می‏دهد به‏رغم اهمیت کتاب، ترجمۀ بخشی از متن انگلیسی که صرفاً مقدمه‏ای برای بحث اصلی است و همچنین نواقص شکلی و محتوایی همچون نیاوردن پاورقی اصطلاحات و اسامی خاص، اشکالات نگارشی، ضعف در معادل‏گزینی و عدم‏یکدستی در ترجمه از ارزش آن کاسته است. هال، متأثر از گرامشی، مفهوم هژمونی را از سلطه طبقاتی به منازعۀ گفتمانی در فرهنگ و رسانه گسترش داده و بر تقاطع نژاد، جنسیت و هویت تأکید دارد. برخلاف ادوارد سعید که بازنمایی را ابزاری برای سلطۀ غرب بر شرق می‏داند، هال آن‏را سّیال و مقاومت‏پذیر می‏بیند. به‏دیدگاه هال نیز نقدهایی از لحاظ سبک نوشتاری-تحلیلی و روش‏شناختی وارد است که در برخی مواقع موجب شده است خوانندگان در خوانش و فهم آثار او با مشکل مواجه گردند. از نقدهای دیگری که می‏توان در مورد او نوشت، نگاه سیّال و تقلیل‏گرایانه به فرهنگ و نادیده‏گرفتن ساختارهای تاریخی، اجتماعی و اقتصادی است. با همة این‏ها، در عصر سرمایه‏داری دیجیتال، دیدگاه استوارت هال همچنان به‏عنوان چراغ امید در مبارزات اجتماعی امروز بسیار مهم و بنیادی است.

پژوهشی علوم اجتماعی

بررسی انتقادی منظر دوگانه‏ انگار مدرن در نظریات علوم انسانی و اجتماعی

صفحه 69-93

https://doi.org/10.30465/crtls.2025.50550.2894

مهدی نوریان

چکیده مقاله حاضر تلاش می‏‌کند تا با رویکردی میان ‏رشته‏‌ای، ملهم از روان‏کاوی، جامعه ‌شناسی، و عرفان نظری، به نقد منظر دوگانه ‏انگارِ حاکم بر اکثر نظریات علوم انسانی و اجتماعی بپردازد. دراین‌‏راه، ابتدا ازخلال روایتی روان‏‌کاوانه از تولد سوژه، مقدمه بحث شرح داده می‏‌شود. سپس، در بخش بیان مسئله، طرح می‏‌شود که مشکل بنیادین منظر دوگانه‏ انگار مدرن این است که با فراموشیِ لحظه جدایی از هستی، سوژگی به ‏مثابه معرفتی ثانوی، اعتباری، موقتی، و البته ضروری را به‏ شکلی توهمی به ‏جایِ هستی‏‌شناسی حقیقی می‏‌گیرد و سپس تلاش می‌‏کند واقعیت بیرونی را برمبنای دوگانه سوژ-ابژه توضیح‏ دهد. مقاله سپس با تکیه به آثار متأخر گئورگ زیمل، این ایده را که تجربه وحدت با هستی در دنیای پسا-اودیپی ناممکن است، رد می‏‌کند. این مهم به‏‌واسطة منظر نوکانتیِ زیمل و بسط این ایدة امانوئل کانت تحقق می‌‏یابد که تعلیق مرز میان سوژه و ابژه در سپهر زیبایی‏‌شناسی ممکن است. براین‌‏اساس، زیمل امکان تعلیق دوگانه سوژه-ابژه را در سطح اجتماعی و سیاسی نیز ممکن می‏‌داند. مقاله در ادامه مفهوم «تخطی» را پیش می‌‏کشد و سعی می‌‏کند با استفاده از مفاهیم جامعه‏‌شناختی «من فاعلی» و «من مفعولی» از جرج هربرت مید و همچنین به‏‌مددِ خوانشی عرفانی با تکیه بر آراء ابن ‏عربی و جلال‏الدین محمد رومی، امکان تعلیق دوگانه سوژه-ابژه را بر رسد.

پژوهشی علوم اجتماعی

طرح مفهوم «مدرنیتۀ بحران‌زده» بر پایه نقد و تفسیر کتاب مدرنیتۀ بازاندیشانه: سیاست، سنت و زیبایی‌شناسی در نظم اجتماعی مدرن

صفحه 95-120

https://doi.org/10.30465/crtls.2025.50481.2892

سلمان صادقی زاده؛ مختار نوری

چکیده «مدرنیتۀ بازاندیشانه» مفهومی نوپدید است که دلالت­های نظری مهمی به­همراه دارد. این مفهوم نخستین بار در اثری با عنوان «مدرنیته بازاندیشانه: سیاست، سنت و زیبایی­شناسی در نظم اجتماعی مدرن» به قلم آنتونی گیدنز، اولریش بک و اسکات لش مطرح شد. مقاله حاضر میکوشد تا از خلال نقد و تفسیر ایدۀ کانونی این اثر سویه­های پنهان مدرنیتۀ نوپدید را بررسی کند و نشان دهد چگونه ایدۀ ایجابی مدرنیتۀ بازاندیشانه میتواند ناظر بر پیدایش مفهومی سلبی و بحران­زده از مدرنیته باشد. این نوشتار در سه سطح توصیف، تحلیل و نظرورزی سامان یافته است: نخست و در سطح توصیفی عناصر اصلی تشکیل­دهندۀ «مدرنیتۀ بازاندیشانه» را معرفی میکنیم. دوم و در سطح تحلیلی میکوشیم تا به تعبیر لئو اشتراوس نظری به «بین­سطور» بیفکنیم و سویه­های پنهان این ایده را آشکار سازیم. در اینجا نشان خواهیم داد که در مفهوم­پردازی­های صورت­گرفته همواره دو سناریوی رقیب وجود دارد: سناریویی ایجابی و آرمانی و سناریویی سلبی و پادآرمانی. به نظر میرسد سناریوی نخست رویۀ آشکار و سناریوی دوم رویۀ پنهان این ایده است. در انتها و در مقام نظرورزی به طرح ایدۀ «مدرنیتۀ بحران­زده» خواهیم پرداخت و نشان میدهیم که چگونه در سایۀ تقویت روزافزون مدرنیسم، شاهد تضعیف فزانیده مدرنیته هستیم.

پژوهشی فقه و حقوق

تأسیسِ حقوق به عنوان یک علمِ مستقل در اندیشۀ جان آستین با تأکید بر کتابِ قلمرو تعیین ‏شدۀ حقوق‏ شناسی

صفحه 121-148

https://doi.org/10.30465/crtls.2025.51135.2909

مهناز بیات کمیتکی؛ ابراهیم دهنوی

چکیده جان آستین (1790-1859)، حقوقدان و فیلسوفِ حقوق انگلیسی، نقشی بی‏بدیل در استقلال علم حقوق ایفا کرد. او با تأکید بر قانون موضوعه به عنوان ابژۀ علم حقوق و روش تحلیلی-مفهومی به عنوان روش مطالعۀ آن، در کتاب «قلمرو تعیین‏شدۀ حقوق‏شناسی»، راه را برای تبدیل حقوق به یک علم مستقل هموار کرد. این مقاله با روش تحلیلی-مفهومی به بررسی اندیشۀ آستین در باب تأسیس علم حقوق می‏پردازد. بدین منظور، ضمن مروری بر زندگی و زمانۀ آستین، ضرورت تعیین قلمروی علم حقوق و تمایز آن از سایر حوزه‏های هنجارگذار تبیین می‏گردد. در ادامه، با تشریح تمایز «حقوق» و «علم حقوق»، تفاوت ابژۀ طبیعی و ابژۀ حقوقی، و قانون موضوعه به مثابه ابژۀ علم حقوق، به مفهوم حاکم و حاکمیت نزد آستین، و مسئلۀ اعتبار قانون و «عادت به تبعیت» در نظریۀ فرمانی قانون پرداخته می‏شود. سپس، تفکیک حقوق از اخلاق از دیدگاه آستین بررسی شده و طرح او برای تبدیل حقوق به یک علم مستقل تشریح می‏گردد. نتایج این پژوهش نشان می‏دهد که آستین با وجود تمام انتقادات وارده،  با طرح این ایده، راه را برای استقلال علم حقوق و تبدیل آن به یک علم مجزا هموار کرد و میراث او همچنان در مباحث حقوقی زنده و پویا است.

پژوهشی مدیریت و سیاست‌گذاری

خرید بدون نیاز: واکاوی و نقد نظریه مهندسی رضایت ادوارد برنیز

صفحه 149-181

https://doi.org/10.30465/crtls.2025.50345.2884

مهدی طالبی؛ یعقوب مهارتی

چکیده در عصری که رقابت بین کسب و کارها جهت دستیابی به اهداف بسیار تنگاتنگ‏تر و ایجاد یک ارتباط دوسویه با مشتریان بسیار دشوارتر است، درک جایگاه روابط عمومی در سازمان‏ها تاثیر قابل ملاحظه‏ای بر نرخ موفقیت و شکست آنان دارد. تاریخ روابط عمومی، یک ذخیره بزرگ از مدل‏ها و روش‏ها است که تلاش می‏کند تا کسب و کارها را در جهت تحقق این موضوع یاری برساند. در خط مقدم این حوزه، ادوارد برنیز قرار دارد که اغلب از او به عنوان پدر علم روابط عمومی یاد می‏شود. رویکردهای او در دهه 1920 نه تنها نحوه تعامل شرکت‏ها با مخاطبان خود را تغییر داد، بلکه هنجارهای اجتماعی را نیز دستخوش تغییر کرد. این مقاله به بررسی و ارزیابی نظریه «مهندسی رضایت» برنیز می‏پردازد و تلاش می‏کند تا با کمک روش نقد تلفیقی شامل نقدهای محتوایی، روش‏شناسانه و تاریخی به درک بهتر این نظریه کمک کند. نتایج نشان می‏دهد نیاز مبرم شرکت‏ها به فروش محصولات تولیدی انبوه‏شان پس از جنگ جهانی اول، برنیز را وادار کرد تا به سراغ روش‏های نوین در حوزه اقناع مخاطبان برود. او با استفاده از اصول روان‏شناسی توانست رویکردی نوین در تبلیغات و روابط عمومی ایجاد کند؛ هر چند برخی روش‏های او را فریبنده می‏دانند.