بررسی و نقد کتاب از علم سکولار تا علم دینی
صفحه 1-17
خسرو باقری نوعپرست
چکیده کتاب از علم سکولار تا علم دینی حاصل کوششی برای نقد رویکرد سکولار به علم و دعوت به رویکرد دینی به علم است. مؤلف در نقد رویکرد سکولار دو گام اساسی برمیدارد؛ نخست، استدلال میکند که علم نیازمند جهت است، جهتی که از جهانبینی دانشمند حاصل میشود. در ضمنِ این استدلال، مؤلف دیدگاه اثباتگرایی (پوزیتیویسم) را نقد میکند و میکوشد نشان دهد که علم پیشفرضهای متافیزیکی دارد. دوم اینکه علم درمقام کاربرد یافتهها محتاج اخلاق است و بدون آن به تخریب میانجامد. در مقالۀ حاضر، با استفاده از روش نقد درونی و بیرونی، استدلال شده است که باوجود توجه به ارتباط علم با متافیزیک مؤلف در تبیین این رابطه توفیق نیافته است؛ زیرا آن را ازسویی به مقام کاربرد و اخلاق مربوط کرده است و ازسویدیگر بهصورت افزودن چهارچوب متافیزیکی به علم بهصورت پسینی محدود کرده است. همین رویکرد افزودنی و پسینی مؤلف را ناگزیر از اذعان به ماهیت خنثای علم کرده است که خود نشاندهندۀ رهایینداشتن کامل او از اثباتگرایی است. پیشنهاد مؤلفِ مقالۀ حاضر آن است که مفهوم مناسب علم دینی، در گرو توجه به رابطۀ ارگانیک علم و متافیزیک است. این رابطه، باوجود تصور رایشنباخ و بهتبع او استنمارک، علم را دچار نسبیتگرایی مذموم نمیکند؛ هرچند درجهای مناسب از نسبیتگرایی را موجب میشود.
نقدی بر دیدگاه «رئالیسم مفهومی خلاقانه» در کتاب روششناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان مسلمان
صفحه 19-36
سید محمدرضا تقوی؛ سید سعید زاهد
چکیده هدف از مطالعۀ حاضر نقد «رئالیسم مفهومی خلاقانه» بهمنزلۀ مدلی روششناختی از علم اسلامی است. این مدل ساختار علم متداول را در قوارۀ مدرنیته و پسامدرنیته نمیپذیرد و ساختار جدیدی از علم را، متناسب با جهانبینی اسلامی، درقالب یک پارادایم ارائه میکند که درصدر آن اصالت جهانبینی و سنتهای لایتغیر الهی قرار دارد. از محاسن این پارادایم تخصیص مخزن علم نزد پروردگار عالم، برخورداری از یک سلسلهمراتب معرفتی، باور به عوالم غیب و شهادت، معرفی منابع کسب دانش فراتر از حس و تجربه، و تعیین ملاک صحت فراتر از وقوع در نشئۀ مادی است. باوجوداین، کلیگویی و گسل بین مفاهیم متعدد، همچنین روشننبودن نحوۀ ورود به منابع معرفتی، تجربه، عقل، و شهود از کاستیهای این مدل است. درمجموع، این مدل در پیشبرد علم دینی مخصوصاً درمقام ثبوت علم در بُعد مفهومسازیهای نظری و جداشدن از فضایِ سکولار تأثیرگذار ارزیابی میشود. ارائۀ پیشنهاد بهمنظور تکمیل دیدگاه موجود و قدمهای بعدی در مسیر تدوین علم اسلامی پایانبخش این نوشتار است.
آسیبشناسی نقد علوم انسانی (نمونۀ موردمطالعه: داوران شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی)
صفحه 37-51
سیّد حسین حسینی
چکیده هدف از پژوهش حاضر آسیبشناسی چگونگی نقد متون علوم انسانی در کشور ازنگاه پارهای استادان و منتقدان این حوزه بوده است. بدینمنظور، نمونهای از داوران حوزۀ علوم انسانی که درزمینۀ نقد کتاب با «شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی» همکاری داشتند بهصورت دردسترس انتخاب شدند و ابزار سنجش در اختیار آنان قرار گرفت. این ابزار را محقق براساس تجربههای چندساله ساخته است و تنظیم کرده است. نتایج نشان داد مهمترین آسیبهای نقد کتب علوم انسانی در شورای یادشده مربوط به کارکرد ساختاری گروههاست؛ آسیبهایی ازقبیل ناکاملبودن جامعیت گروهها، شناسایینکردن استادان توانمند در سطح کشور، و نقص در حلقۀ داوران. درپایان، براساس این نتایج پیشنهادهایی کاربردی و راهبردی بهمنظور ترویج نقد در حوزۀ علوم انسانی کشور ارائه شده است.
امکان و مطلوبیت علم دینی در گفتمان سنتگرایی نصر
صفحه 53-74
محمدرضا خاکی قراملکی
چکیده پژوهش حاضر به بازخوانی تفکر سنتگرایی حسین نصر میپردازد، گفتمان سنتگرایی با تکیه بر سنت قدسی و حکمت خالده و عقل شهودی، احیای علم قدسی را دنبال میکند و از این مجرا، احیای علم دینی را موردتوجه قرار میدهد. درحقیقت ضرورت بازگشت به سنت علمی و میراث حِکمی گذشته را با بیان وجه سلبی، با اذعان به بحرانهای معرفتی و اخلاقی و زیستمحیطی علوم مدرن و عدم کارآمدی مطلوب آن، وی را به نگرش انتقادی به علوم و عقلانیت مدرن وا میدارد. وی برای خروج از این وضعیت، در وجه ایجابی تولید علم دینی را با بازگشت به علم قدسی گذشته ممکن و مطلوب میداند. ویژگیهای علم قدسی موردنظر وی عبارتاند، عدم انفکاک بُعد متافیزیکى از بُعد فیزیکى، نگاه طولی به سلسلهمراتب هستى، نمادگرایى، زبان علوم سنتى، عدم نگرش سودانگارانه. درحقیقت بازگشت به سنت، دعوت به تجهیز به سنت علمی گذشته، و رهایی از سلطة غرب و مصونماندن از هجوم امواج تکنولوژی و ساختارهای اجتماعی و علوم مدرن است. البته این نحوة دفاع از سنت علمی نوعی دفاع انفعالی است که عملاً قدرت مقابلة هوشمندانه و از موضع قدرت را در مصاف با علوم مدرن را سلب میکند و نوعی دعوت به انزواست تا با غرب مواجهای صورت نگیرد.
بررسی و نقد کتاب ما و میراث فلسفیمان
صفحه 75-93
مسلم طاهری کل کشوندی؛ یحیی بوذرینژاد
چکیده این پژوهش درصدد تحلیل و ارزیابی آرای محمدعابد الجابری درمورد تعامل فلسفه و شریعت در کتاب ما و میراث فلسفیمان است تا ذهنیتی روشن دربارۀ آرای او بهدست آید. همچنین، به تحلیل بیرونی و خاستگاه اثر حاضر نیز میپردازد؛ زیرا عوامل غیرمعرفتی مؤثر بر شکلگیری اندیشه، یکی از مهمترین مؤلفههای پژوهشی است که لازم است در بررسی آرای متفکران موردبررسی قرار گیرد. در این بخش عوامل، زمینهها، و خاستگاه علمی، فکری، و اجتماعی اثر و مؤلف آن، که فضای محیطی شکلگیری اثر را پدید آوردهاند، بهاجمال بررسی میشود. در ادامۀ بحث به تحلیل درونی و جایگاه اثر خواهیم پرداخت که در این بخش، موضوعات اصلی و کانونی، مبانی فلسفی و روششناختی، پیشفرضها، نظریۀ مطرح در اثر، شیوة استدلال و منطق حاکم بر اثر، آثار و دستاوردهای نظریۀ مطرح و نیز منابع و استنادات اثر معرفی و تحلیل میشود. در مهمترین بخش مقالۀ حاضر اثر جابری نقد و ارزیابی خواهد شد. در این بخش، تأملاتی نهایی درخصوص محتوای اثر و ارزیابی ساختاری و روششناختی آن میشود.
نقد کتاب رابطه علم و دین در غرب
صفحه 95-114
عبداله محمدی
چکیده مسئلة رابطة علم و دین از نقاط چالشانگیز پژوهشهای معاصر است که آثار متنوعی دربارة آن به زبان فارسی و دیگر زبانها منتشر شده است. کتاب رابطة علم و دین در غرب از این دسته آثار است که توسط محمدعلی رضایی اصفهانی تألیف شده است. این کتاب برای مخاطب دانشجو نگاشته شده، ولی کتاب درسی نیست. ادبیات روان، حجم کم، و پرهیز از اصطلاحات تخصصی از امتیازات این کتاب است. ناهماهنگی میان حجم فصول و نیز عدم ارتباط منطقی میان عناوین اصلی و فرعی در بخشها از انسجام اثر کاسته است. از مهمترین اشکالات محتوایی این کتاب، ناهماهنگی میان عنوان و محتواست. مباحث این کتاب دربردارندة گونههای مختلف ارتباط علم و دین نیست، بلکه فقط بر تعارض علم و دین، آن هم زمینههای روانی و اجتماعی آن متمرکز شده و بیشتر دربارة علل مخالفت کلیسا با گالیله بحث کرده است. مؤلف در برخی موارد برای حل مسئلة تعارض، از معرفتشناسی پوپر و کانت بهره جسته است که این کار ارزش معرفتی گزارههای دینی را از جهات پرشمار دیگری تهدید میکند.
بررسی و نقد کتاب پارادایم اجتهادی دانش دینی
صفحه 115-138
سید محمدتقی موحد ابطحی
چکیده کتاب پارادایم اجتهادی دانش دینی از کتابهای تأثیرگذار درزمینۀ علم دینی است. در این کتاب باتوجهبه ظرفیتها و محدودیتهای مفهوم پارادایم در ادبیات فلسفۀ علم کوهن و مقایسۀ آن با واژگانی همچون مدرسه، مکتب، و حوزه در ادبیات علوم حوزوی تعریف جدیدی از پارادایم ارائه شده است و نظریهای برمبنای آن عرضه گردیده و تلاش شده تا در مقایسه با مؤلفههای هستیشناختی، معرفتشناختی، روششناختی، و انسانشناختی پارادایمهای رایج در حوزۀ علوم انسانی و مؤلفههای پارادایم دینی دانش معرفی شود. در پارادایم اجتهادی دانش دینی تلاش میشود هم معرفتبخشی یافتههای روش اجتهادی نشان داده شود و هم حجیت و چگونگی استفاده از منابع و روشهای مختلف عقلی، نقلی، و تجربی در نظامی منسجم ارائه شود. در این مقاله پس از ارائۀ گزارشی از کتاب پارادایم اجتهادی دانش دینی ابعاد مختلف آن بررسی میگردد.
بررسی و نقد کتاب رشد فقرزدا
صفحه 139-155
سید حسین میرجلیلی
چکیده کتاب رشد فقرزدا به بررسی تجربة موفق هشت کشور بنگلادش، برزیل، غنا، هند، اندونزی، تونس، ویتنام، و اوگاندا در دستیابی به رشد اقتصادی همراه با کاهش فقر میپردازد. مزیت نظریة رشد فقرزدا این است که بهجای اینکه بر بازتوزیع درآمد برای فقرا متمرکز شود، بر الگوی رشد اقتصادی متمرکز میشود و رشد مشارکتی را مطرح میکند. رشد فقرزدای مطلق (در تجربة هند) و رشد فقرزدای نسبی (در تجربة بنگلادش) در این کتاب بهکار رفته است. روشن نیست که میزان کاهش فقر چهقدر باید باشد تا رشد فقرزدا باشد. افزونبرآن، در این کتاب، رشد فراگیر که مفهومی عامتر از رشد فقرزداست، درنظر گرفته نشده است. در این مقاله سیاستهای رشد فقرزدای هند با محوریت ریشهکنی فقر مطلق، طی سالهای 1958 تا 2000 با سیاستهای رشد فراگیر در برنامة پنجسالة یازدهم و دوازدهم هند (2007- 2017) مقایسه شده است.
بررسی و نقد کتاب روششناسی تحقیقات کیفی
صفحه 157-185
مصطفی همدانی
چکیده روش تحقیق از دروس بنیادی در همۀ رشتههای علمی است. در این میان، روشهای کیفی تحقیق در دهههای اخیر رشد چشمگیری یافتهاند و مورداقبال بیشتری قرار گرفتهاند، اما متأسفانه سهم متون دانشگاهی ما در این حوزۀ نوپدید بسیار ناچیز است. کتاب روششناسی تحقیقات کیفی تألیف محمدتقی ایمان دراینباره نگاشته شده و توانسته است بسیاری از مباحث مربوط به این روشها را تدوین کند، اما متأسفانه نقایص صوری، ساختاری، و محتوایی متعددی در این تألیف وجود دارد.پژوهۀ فرارو که با روش اسنادی و تحلیلی انجام گرفته است، با هدف خدمت به ارتقا و تصحیح تألیف یادشده آن را به بوتۀ نقد نشانده و با تبیین استدلالی دهها اشکال موجود، لزوم ویرایش صوری، ساختاری، و محتوایی مجدد بخشهایی از کتاب را خصوصاً برخی نمودارها و مدلها و نیز فصل هفتم آن که به «تحلیل گفتمان» اختصاص دارد پیشنهاد کرده است. این پژوهه سعی کرده انتقادات خود را در هرمورد با پیشنهاد اصلاحی ضمیمه کند. همچنین، معرفی ساختار منطقی نگارش براساس سازماندهی تقسیم ارسطویی و ارائۀ کاربرد آن در نقد ساختاری کتاب، از دستاوردهای ابتکاری این تحقیق است.
