پژوهشی
محمدرحیم ربانی زاده؛ محسن دریابیگی؛ لطف اله لطفی
چکیده
بررسی فاصله جهان عرب و غرب ، شناسایی عوامل انحطاط و یافتن راه های خروج از آن،از مهم ترین دغدغه های متفکران عرب است. جابری،متفکر برجسته دهه های هشتاد و نود قرن بیستم، پس از نگارش کتاب الخطاب العربی المعاصر (گفتمان معاصر عربی) ، به نقد عقل عربی پرداخت؛موضوعی بحث برانگیز در جهان عرب. این متن با خلاصه ای از پروژه جابری به تحلیل نقدهای اندیشمندان ...
بیشتر
بررسی فاصله جهان عرب و غرب ، شناسایی عوامل انحطاط و یافتن راه های خروج از آن،از مهم ترین دغدغه های متفکران عرب است. جابری،متفکر برجسته دهه های هشتاد و نود قرن بیستم، پس از نگارش کتاب الخطاب العربی المعاصر (گفتمان معاصر عربی) ، به نقد عقل عربی پرداخت؛موضوعی بحث برانگیز در جهان عرب. این متن با خلاصه ای از پروژه جابری به تحلیل نقدهای اندیشمندان عرب درباره دیدگاه او در مورد تشیع و عرفان در تاریخ و فرهنگ اسلامی می پردازد. نقدها بر اساس محتوا،فرم و داده های پروژه جابری بررسی شده اند. پرسش اصلی این مقاله به موقعیت جابری در میان متفکران جهان عرب با توجه به رویکردهای کلامی است. در این راستا،به برخی از نقدها اشاره کرده و در باره آن ها به داوری خواهیم پرداخت.روش مطالعه ما تحلیلی-توصیفی است و نقدها را در سه سطح دسته بندی می کنیم:نخست،نقد نگرشی-روشی؛دوم،نقد داده های تاریخی؛و سوم،نقد ساختاری.
کلیدواژهها: نقد عقل عربی، مغرب عربی، مشرق عربی، غلاة ،
بررسی فاصله جهان عرب و غرب ، شناسایی عوامل انحطاط و یافتن راه های خروج از آن،از مهم ترین دغدغه های متفکران عرب است. جابری،متفکر برجسته دهه های هشتاد و نود قرن بیستم، پس از نگارش کتاب الخطاب العربی المعاصر (گفتمان معاصر عربی) ، به نقد عقل عربی پرداخت؛موضوعی بحث برانگیز در جهان عرب. این متن با خلاصه ای از پروژه جابری به تحلیل نقدهای اندیشمندان عرب درباره دیدگاه او در مورد تشیع و عرفان در تاریخ و فرهنگ اسلامی می پردازد. نقدها بر اساس محتوا،فرم و داده های پروژه جابری بررسی شده اند. پرسش اصلی این مقاله به موقعیت جابری در میان متفکران جهان عرب با توجه به رویکردهای کلامی است. در این راستا،به برخی از نقدها اشاره کرده و در باره آن ها به داوری خواهیم پرداخت.روش مطالعه ما تحلیلی-توصیفی است و نقدها را در سه سطح دسته بندی می کنیم:نخست،نقد نگرشی-روشی؛دوم،نقد داده های تاریخی؛و سوم،نقد ساختاری.
پژوهشی
مهناز بیات کمیتکی؛ ابراهیم دهنوی
چکیده
جان آستین (1790-1859)، حقوقدان و فیلسوفِ حقوق انگلیسی، نقشی بیبدیل در استقلال علم حقوق ایفا کرد. او با تأکید بر قانون موضوعه به عنوان ابژۀ علم حقوق و روش تحلیلی-مفهومی به عنوان روش مطالعۀ آن، در کتاب «قلمرو تعیینشدۀ حقوقشناسی»، راه را برای تبدیل حقوق به یک علم مستقلهموار کرد. این مقاله با روش تحلیلی-مفهومی به بررسی اندیشۀ آستین ...
بیشتر
جان آستین (1790-1859)، حقوقدان و فیلسوفِ حقوق انگلیسی، نقشی بیبدیل در استقلال علم حقوق ایفا کرد. او با تأکید بر قانون موضوعه به عنوان ابژۀ علم حقوق و روش تحلیلی-مفهومی به عنوان روش مطالعۀ آن، در کتاب «قلمرو تعیینشدۀ حقوقشناسی»، راه را برای تبدیل حقوق به یک علم مستقلهموار کرد. این مقاله با روش تحلیلی-مفهومی به بررسی اندیشۀ آستین در باب تأسیس علم حقوق میپردازد. بدین منظور، ضمن مروری بر زندگی و زمانۀ آستین، ضرورت تعیین قلمروی علم حقوق و تمایز آن از سایر حوزههای هنجارگذار تبیین میگردد. در ادامه، با تشریح تمایز «حقوق» و «علم حقوق»، تفاوت ابژۀ طبیعی و ابژۀ حقوقی، و قانون موضوعه به مثابه ابژۀ علم حقوق، به مفهوم حاکم و حاکمیت نزد آستین، و مسئلۀ اعتبار قانون و «عادت به تبعیت» در نظریۀ فرمانی قانون پرداخته میشود. سپس، تفکیک حقوق از اخلاق از دیدگاه آستین بررسی شده و طرح او برای تبدیل حقوق به یک علم مستقل تشریح میگردد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که آستین با وجود تمام انتقادات وارده، با طرح این ایده، راه را برای استقلال علم حقوق و تبدیل آن به یک علم مجزا هموار کرد و میراث او همچنان در مباحث حقوقی زنده و پویا است.