سخن دبیر این شماره
صفحه 1-10
مازیار مهیمنی
چکیده در شمارۀ 38 پژوهشنامۀ انتقادی، که نسخۀ برخط آن در بهار 1395 در اختیار خوانندگان گرامی قرار گرفت، اعلام کرده بودیم که کمیتۀ تخصصی زبان و ادبیات فرانسۀ پژوهشگاه علوم انسانی قصد دارد در ویژهنامههای بعدیاش از نقد کتابهای منفرد فراتر رود و مجموعهآثار هریک از پژوهندگان ایرانیِ زبان و فرهنگ فرانسوی را درقالب پروندههایی مستقل به ارزیابی بنشیند. پیش از اعلام این تصمیم، اعضای کمیتة نقد و بررسی کتابهای دکتر محمدتقی غیاثی را در دستورکار خود قرار داده بودند. دو عامل اصلی در این انتخاب نقش داشتند: نخست آنکه آثار دکتر غیاثی، برخلاف بسیاری از دیگر تولیدات دانشگاهی در گرایشهای مختلف زبان فرانسه، توانسته بودند خود را از حصر دانشگاه برهانند و به میان طیفهایی از خوانندگان عام راه یابند؛ دوم اینکه حوزههای کاری این مترجم و پژوهشگر بهقدر کافی متنوع بودند تا هریک از همکاران ما بتواند به فراخور گرایش تخصصیاش مطالعۀ بخشی از آثار او را برعهده گیرد و قضاوتی درخور را دربارۀ آنها اعمال کند.
محمدتقی غیاثی و ترجمۀ شعر فرانسه
صفحه 11-33
میترا رئیسی دهکردی
چکیده حمدتقی غیاثی در زمینههای گوناگون زبان و ادبیات فرانسه تحقیق و فعالیت کرده و ترجمههای متعددی از زبان فرانسه به فارسی، بهویژه در زمینۀ ترجمۀ آثار منثور فرانسوی، ارائه داده است. از میان آثار ترجمهشدۀ وی دو کتاب به ترجمۀ شعر فرانسه اختصاص دارد. ابتدا در زمستان 1357 ترجمۀ محمدتقی غیاثی از چهلوچهار قطعه شعر پل الوار با عنوان ای آزادی منتشر شد و سپس در سال 1385 شعر فرانسه در سدۀ بیستم را انتشارات ناهید منتشر کرد. آنچه درمورد آثار منظوم فرانسوی به زبان فارسی صدق میکند آن است که اینگونه آثار غالباً بهصورت پراکنده ترجمه شدهاند و به این ترتیب شعردوستان فارسیزبان با اشعار غنی و تأثیرگذار فرانسوی آشنایی چندانی پیدا نکردهاند. در نوشتار حاضر به نقد کتاب شعر فرانسه در سدۀ بیستم میپردازیم و میکوشیم با بررسی دلایل گزینش اشعار، روش معرفی شاعران و تقسیمبندی تاریخ شعر فرانسه به دورههای گوناگون و نیز روش مترجم در ترجمه نشان دهیم کتاب مذکور به چهمیزان زمینۀ مساعد آشنایی ادبدوستان ایرانی با شعر فرانسه را بهوجود آورده است.
محمدتقی غیاثی و نقد نو
صفحه 35-59
حسن زختاره
چکیده محمدتقی غیاثی در زمرة نخستین کسانی جا میگیرد که تلاش کرده است با نگارش چندین کتاب در درازنای سه دهه فارسیزبانان را با نقد نوی فرانسوی آشنا کند. از همین رو، او نقش انکارناپذیری در شکلدهی برداشت نخستین ایرانیان، بهویژه در محیط علمی و دانشگاهی، از این جریان داشته است. او در روند این کوشش گاه خود را مترجم و گاه پژوهشگر و حتی نویسنده هم بهشمار آورده است، گرچه باید نقش او را در تمامی کتابهایش بیشتر به ترجمة نوشتههای نویسندگان فرانسویزبان خلاصه کرد. نوشتة پیش رو بر این باور است که بهمرور زمان از کیفیت کار و کوشش غیاثی در گسترة یادشده کاسته شده است. این روند نزولی تا بدانجا پیش رفته که گاه غیاثی تصویری نادرست، گنگ، و حتی گمراهکننده از برخی جریانهای نقد نو به همسخنانش نشان داده است. تردیدی نیست که خاستگاه چنین تصویر مخدوشی از نقد ادبی را نخست باید در نبود وفاداری برگردان او به نوشتههای فرانسوی و ایجاد دگرگونیهای بنیادین در آنها جست. همچنین خوانندة فارسیزبان با متنهایی روبهرو میشود که نه با نام «کتابهای» غیاثی همخوانی دارند و نه با درآمدهایی که او برای آنها نگاشته است.
خاستگاه و جایگاه ترجمههای محمدتقی غیاثی از سه «تفسیر» فرانسوی
صفحه 61-77
سارا طباطبایی
چکیده محمدتقی غیاثی کار ترجمه را با چند اثر نقد ادبی، ازجمله تفسیری بر سرخ و سیاه ستندال، تفسیری بر بیگانة کامو، و تفسیری بر غثیان سارتر آغاز کردند. بنابر ادعای ایشان این ترجمهها منابع مفیدی در اختیار اهل ادب و منتقدانِ زمان خود قرار دادند تا با نقد نو و چگونگی تفسیر و تحلیل یک اثر ادبی آنطورکه باید و شاید آشنا شوند. برای بررسی صحت این ادعا و تأثیر سه اثر نامبرده بر روند شکلگیری نقد مدرن داستان در کشور، ابتدا نگاهی به تاریخچۀ نقد ادبی ایران میاندازیم تا بتوانیم وضعیت نقد آن زمان و دستاوردها و کمبودهایش را بهتر بشناسیم. سپس به معرفی خود آثار پرداخته و چهارچوب، اهداف، و مخاطبان آنها را بررسی خواهیم کرد تا ببینیم انتخاب غیاثی تا چهحد نوآورانه و پاسخگوی مقتضیات زمانۀ او بوده است. در آخر نیز رویکرد انتخابی ـ تألیفی مترجم در ترجمۀ تفسیری بر بیگانة کامو مطالعه خواهد شد.
نقد کتابهای روش نو در آموزش زبان فرانسه و فرانسۀ گامبهگام دو اثر از محمدتقی غیاثی
صفحه 79-95
کامیار عبدالتاجدینی
چکیده در این جستار رویکرد آموزشی آقای محمدتقی غیاثی در دو اثر روش نو در آموزش زبان فرانسه و فرانسۀ گامبهگام با نگاهی تخصصی بررسی شده است. به همین منظور، نخست محتوا و شکل این آثار را بررسی و نکات قوت و ضعف و نمونههایی از آنها را ذکر کردیم. سپس با بررسی اظهارات مؤلف در مقدمۀ این آثار و مقایسۀ آن با اصول شیوهها و رویکردهای آموزش زبان در دنیا نشان دادیم که رویکرد آقای غیاثی همان شیوۀ سنتی یا دستور ـ ترجمه است. سرانجام در بخش پایانی، کیفیت محتوا و نحوۀ آموزش دستور، تلفظ، و واژگان را بررسی کردیم. در این بخش نشان دادیم که هر دو اثر از غنای واژگانی برخوردارند. همچنین با ذکر نمونههای عینی نشان دادیم که محتوا با نیاز کوتاهمدت و بلندمدت زبانآموزان سازگار نیست، تلفظ در پارهای از موارد بهشکلی نادرست آموزش داده میشود و محتوای متون برگزیده در پارهای موارد با موضوع دستوری همخوانی ندارند.
نگاهی اجمالی به ترجمههای محمدتقی غیاثی از امیل زولا
صفحه 97-114
اسماعیل فرنود
چکیده نقد ترجمه از شاخههای اصلی ترجمهشناسی کاربردی محسوب میشود و ارزیابی ترجمه زیرمجموعهای از نقد ترجمه است. در ارزیابی تمرکز منتقد بیشتر بر غلطیابی است که به آن نقد کمّی میگوییم. اما در یک نقد جامع، به جنبههای کیفی و فرامتنی هم باید پرداخت. ارائة اولین ترجمه از آثار مهمِ نویسندهای تأثیرگذار بسیار حساس و پراهمیت است. محمدتقی غیاثی یکی از مترجمان شناختهشده است که سه اثر از مجموعۀ بیستجلدی روگُن ماکار را ترجمه کرده است. سه کتاب زمین، سهم سگان شکاری، و دارایی خانوادة روگن، که درحالحاضر تنها ترجمههای موجود از آنها ترجمههای غیاثی هستند. در این نوشته، پس از مقدمهای دربارۀ معیارهای نقد ترجمه و تمایزش با ارزیابی، نگاهی کلی داریم به ترجمههای غیاثی از زولا. نگارنده بر آن است تا با برجستهکردن ویژگیهای تکرارشده و مشترک در هر سه اثر، بهنوعی به رویکرد و عادات مترجم دست یابد.
نقدِ نقدِ منتقد؛ آسیبشناسی نقد کتابِ تاریخ ادبیات فرانسه: قرن نوزدهم
صفحه 115-134
رویا لطافتی؛ بیتا معظمی
چکیده ازآنروی که نقد میترا رئیسی از کتاب تاریخ ادبیات فرانسه: قرن نوزدهم (انتشارات سمت) بیشتر به نقدسازی میماند تا نقادی، لذا مؤلفان کتاب موردنظر بر آن شدند تا به تدوین متنی درقالب مقالة پیش رو اهتمام ورزند که تلاشی باشد درجهت رختبربستن اینچنین نقدهایی از جامعة دانشگاهی کشور تا بهتدریج چنین نقدهای بیثمری جای خود را به نقدهای علمی بسپارند. در این مقاله گامبهگام با نکتهسنجیهای، بیشتر حاشیهای، منتقدِ کتاب قلم زدهایم و بر ایشان بهدرستی خرده گرفتهایم که براساس چه سنجة علمیای کتابِ دانشگاهی تاریخ ادبیات فرانسه: قرن نوزدهم را با بضاعت و مخاطب محدودش، که بر همگان آشکار است، با کتابهای مرجعی در ابعاد جهانی، انتشاریافتة ناشران بزرگ موردسنجش قرار دادهاند؟ و با چه رویکردی بهجای اینکه ناشر را در مقولة نظارت بر ویرایش موردنقد قرار دهند، بیمحابا و با کنایههای دون شأنِ پژوهشگاه علومی انسانی درمقام ناشر، مؤلفان را نواختهاند؟ مقالة حاضر بهیقین در دفاع از کاستیهای منابع دانشگاهی کشور تدوین نشده است؛ انگیزة راستین نگارش این مقاله بیشتر تقابل با مقولة نقدسازی است که آسیبی جدی بر فضای دانشگاهی کشور وارد میآورد.
متن، «من»، و «مردم» در تأویلهای محمدتقی غیاثی
صفحه 135-164
مازیار مهیمنی
چکیده بوف کور هدایت، ملکوت بهرام صادقی، اشعار سهراب سپهری؛ تلاش محمدتقی غیاثی برای دستیافتن به نوشتار شخصی از رهگذر تأویل و تحلیل این آثار از بنیان ناسازمند است. اگر ذاتِ ثانویِ نوشتارِ تأویل با آرمانِ یگانگیِ نویسنده منافات نداشته باشد، پراکندگیِ متنِ تأویل حاکی از غیاب ضمیری (conscience) است که نظم سخن و تدوین دانایی را نوآورانه بر ذمه میگیرد. «منِ» غیاثی بیش از آن با علمِ عاریتیِ خود عجین است که در آن دخل و تصرف کند. انعکاس صورت خام این علم در متن بر ناتوانی «من» از تصاحب (appropriation) و ذهنیسازیِ (subjectivation) خِردی گواهی میدهد که دیگری در تعلیقِ «منِ» خویش بدان دست یافته است. تأویلهای محمدتقی غیاثی تکیهگاه خود را در خالیِ میانِ دو تعلیق میجویند. مسئلة بهرهگیری غیاثی از نگرههای فرانسوی برای تحلیل آثار ایرانی نیست. سخن از حضورِ کمابیش جسمانیِ «منِ» اوست در فرایند وصل. ثقل این حضور نهتنها به متن وحدت نمیبخشد، بل قوام آن را سست میکند. میان آثار و نگرهها پیوند اندامی (organique) وجود ندارد. یگانه عنصرِ رابط همان «من» است که در اوج وابستگی به سخنِ غیر یگانگیِ خود را فریاد میزند. باور به برتریِ «منِ» بیسخن بر «مردمِ» خاموش خاصه زمانی ناسازمند جلوه میکند که خرد اکتسابی «من» به عامیانگی میگراید.
